شیخ می فرماید: قضیه ی مهمله در حكم جزئیه است. و نقیض جزئیه سالبه ی كلیه
است. پس این است كه می گویند مهمله جواب ندارد [و ایجاب و سلب جزئی هر دو در
آن صادق است. ]
با این حساب، اگر گفتیم: «الانسان من حیث هو انسان موجود» و یا: «الانسان
من حیث هو انسان لیس بموجود» این قضیه مهمله است، و از طرفی گفتیم رفع مهمله
محصوره ی كلیه است، پس سلب قضیه ی بالا یعنی «لیس الانسان من حیث هو انسان
بموجود» سلب مهمله است و نقیض آن نیست.
خلاصه ی اشكال این است كه وقتی قضیه مهمله است، سالبه ی آن متناقض با آن
نیست، پس آن را رفع نمی كند
[1] [و حال آنكه قبلاً دیدیم كه مطابق بیان شیخ نقض
قضیه به این است كه سلب را بر حیثیّت مقدّم كنیم. ]
[1] . [این اشكال با توجه به نكته ای كه در بیانات آتی استاد خواهد آمد قابل دفع است و آن اینكه: قضیه ی مهمله
آنجاست كه موضوع قضیه «ما به ینظر» باشد و نظر به افراد داشته باشد ولی از ادای كمّیّت افراد قاصر باشد، ولی
در مثالهای یاد شده موضوع قضیه «ما فیه ینظر» است و بنابراین، این قضایا مهمله نیست و سلب حقیقی این
قضایا نقیض آنهاست. ]