در
کتابخانه
بازدید : 1235628تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand النمط الرابع فی الوجود و علله النمط الرابع فی الوجود و علله
Collapse النمط الثامن  فی البهجة و السعادةالنمط الثامن فی البهجة و السعادة
النمط التاسع فی مقامات العارفین
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعضی چنین تصور كرده اند كه سعادت عبارت است از اینكه انسان دارای اوضاع و احوالی بشود كه از آنچه دارد كمال رضایت و خشنودی داشته باشد؛ كمال سعادت كمال رضایت است.

«رضایت» با «آرزو» این تفاوت را دارد كه آرزو با آینده بستگی دارد و رضایت با وضع حاضر. از این رو ایرادی كه در مورد آرزو گفته شد در مورد رضایت جاری نیست؛ یعنی آرزو تخلّف بردار و پشیمانی پذیر است و ممكن است انسان چیزی را آرزو كند كه در عمل موجب خوشی و آسایش او نباشد، امّا رضایت تخلّف بردار و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 62
پشیمانی پذیر نیست؛ یعنی رضایت حالتی است كه انسان در عمل پیدا می كند.

رضایت وقتی دست می دهد كه آنچه هست موجب خوشی باشد. و همچنین ایرادی كه در تفسیر سعادت به لذت وارد بود مبنی بر یك جانبه بودن لذت و همه جانبه بودن سعادت، در تفسیر سعادت به رضایت به ترتیبی كه در بالا گفته شد وارد نیست زیرا منظور، مطلق رضایت نیست، منظور رضایت از مجموع اوضاع و احوالی است كه انسان دارد.

در عین حال تفسیر سعادت به رضایت صحیح نیست زیرا هر چند از جهات بالا كه گفته شد ایرادی وارد نیست امّا ایراد دیگری وارد است و آن این است كه: رضایت نیز مانند آرزو با سطح فكر و فهم و درك و اراده و همّت بستگی دارد. انسان گاهی از آن جهت چیزی را منتهای آرزوی خود قرار نمی دهد و از رسیدن به آن كمال رضایت حاصل نمی كند كه همّت بلند ندارد و یا سطح فكرش پایین است. دو نفر را در نظر می گیریم كه هدف و آرزوی نهایی یكی از آنها این است كه كدخدای دهی بشود، و هدف و نهایت آرزوی دیگری این است كه شخص اول جهان گردد و بر همه ی جهان حكومت كند؛ یا آرزوی نهایی یكی فراهم شدن وسائل عیّاشی و [شهوترانی ] ، و آرزوی نهایی دیگری كشف اسرار جهان است. این دو نفر اگر به منتهای آرزوی خود برسند كمال رضایت نصیب هر دو خواهد شد بلكه هر دو نفر به كمال لذت نائل خواهند گشت. بهره ی آنها از لحاظ رضایت و بلكه از لحاظ لذت مساوی و برابر خواهد بود ولی موضوع رضایت و لذت آنها متفاوت است. موضوع رضایت و لذت یكی از موضوع رضایت و لذت دیگری عالیتر و كاملتر است. به عبارت دیگر سطح خواسته ها و آرزوهای آنها با یكدیگر متفاوت بوده است.

اگر كمال سعادت به این است كه انسان حداكثر رضایت را از وضع خود داشته باشد و هیچ گونه نارضایی در كار نباشد، دو نفر سابق الذكر متساویا به كمال سعادت نائل شده اند و هیچكدام از دیگری سعادتمندتر نیست. ولی اگر سعادت تنها به رضایت بستگی نداشته باشد، كمال و نقص موضوع رضایت یا كثرت و قلّت آن نیز دخالت داشته باشد نمی توان گفت دو نفر سابق الذكر در یك درجه سعادتمندند و هر دو كمال سعادت را دارا می باشند.

ثمره ی این بحث یك مطلب اجتماعی مهمّ است: اگر سعادت صد در صد تابع رضایت شخص باشد نه تابع موضوع رضایت، پس اگر طبقه ای زیرك و مرفّه و واجد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 63
همه ی مواهب زندگی، ترتیبی در كارها بدهند كه طبقات عوام و ساده ضمیر در عین اینكه فاقد مزایای زندگی مرفّه هستند، در اثر بی خبری و بی اطلاعی از زندگی عالیتر و مرفّه تر، به آنچه خود دارند كمال رضایت را پیدا كنند و تصور آنچه را ندارند نكنند و همیشه زبان حالشان این باشد:

شكر خدا كه آنچه طلب كردم از خدا
بر منتهای همّت خود كامران شدم
در صورتی كه آنچه از خدا طلب كرده و منتهای همّتشان بوده از حد یك زندگی متوسط قرون وسطایی تجاوز نكند؛ در این صورت آن طبقه ی زیرك و مرفّه بر این طبقات بی خبر ظلم و ستم نكرده اند و مانع سعادت آنها نشده اند و حقّی از آنها پایمال نكرده اند، بلكه حداكثر خدمت و كمك را در این شكل به آنها كرده اند، زیرا بشر باید سعادتمند زندگی كند و سعادت به رضایت بستگی دارد، كمال سعادت در كمال رضایت است و چون آن طبقات پایین به آنچه نصیبشان شده كمال رضایت دارند پس، از كمال سعادت بهره مندند و از این لحاظ با طبقات مرفّه در یك درجه اند.

اما اگر سعادت را تنها به رضایت وابسته ندانیم، در فرض بالا باید بگوییم:

هر چند كمال رضایت حاصل است و از این نظر طبقات مرفّه و غیر مرفّه مساویند، و هر چند خود طبقات غیر مرفّه می پندارند كه كمال سعادت برای آنها حاصل است، اما در حقیقت اینچنین نیست و طبقات غیر مرفّه كمال سعادت را ندارند، مقداری از سعادت آنها به وسیله ی طبقه ی زیرك و مرفّه از بین رفته است. پس طبقه ی زیرك هر چند توانسته رضایت طبقات دیگر را تأمین كند و آلام آنها را از بین برده اما در عین حال مانع كمال سعادت آنها شده و در حقیقت به آنها ظلم كرده است. اكنون چگونه باید حكم كرد و نظر داد؟ حقیقت این است كه در اینجا باید میان «كمال رضایت» و «كمال لذّت» تفكیك كرد تا حل مشكل آسان گردد. در تقریر سؤال چنین فرض شده كه هر جا كمال رضایت و حداكثر رضایت هست كمال لذت و حداكثر لذت نیز هست. آنگاه چنین سؤال شده كه با وجود حداكثر رضایت و حداكثر لذت آیا نقص و كمال موضوع سعادت یا كثرت و قلّت موجبات آن، تأثیری در سعادت دارد یا ندارد؟ در صورتی كه در مثالهای بالا آنچه در هر دو نفر متساویا هست حداكثر رضایت است نه حداكثر لذت، و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 64
بین ایندو باید تفكیك كرد. هر یك از «رضایت» و «لذّت» علّتی جداگانه دارد. رضایت تابع این است كه به آنچه آرزو دارد نائل گردد و پشیمانی نیز نداشته باشد و نظرش نسبت به موضوعی كه آرزوی آن را داشته، قبل از رسیدن و بعد از رسیدن به آن یكسان باشد؛ یعنی رضایت تابع آرزوست و از نیل به آرزو پیدا می شود و خود آرزو از طرفی تابع میزان آشنایی انسان با موضوعات سعادت بخش است و از طرف دیگر تابع توقع و انتظار است؛ یعنی انسان گاهی به علّت بی خبری و بی اطّلاعی از لذات و كمالات عالی تر، لذات كمتر یا پایین تر را ایده آل و منتهای آرزوی خود قرار می دهد و گاهی به عللی توقّع و انتظار برخی لذتها در وجودش می میرد و یا به حال خفتگی در می آید، اما اگر از آن لذت عالی تر اطّلاع پیدا كند و مزه ی آن را بچشد و یا به علل خاصّی توقّعات مرده و انتظارات خفته در روحش زنده و بیدار بشوند آرزوها و ایده آلهایش فورا عوض می شود و دیگر به آنچه قبلاً رضایت می داد و كمال رضایت داشت رضایت نمی دهد. پس رضایت تابع سطح و میزان آرزوست و آرزو تابع میزان علم و اطلاع و توقّع و انتظار است.

اما لذت اینچنین نیست. لذت تابع آرزو كه یك حالت نفسانی است نمی باشد، لذت تابع واقعیّت خارجی است یعنی تابع رسیدن انسان است به كمالاتی كه استعداد آن كمالات را دارد؛ به هر اندازه كه به كمالاتی كه در قوه و استعداد دارد بیشتر نائل گردد بیشتر لذت می برد. به عبارت دیگر رضایت و آرزو تابع امور ذهنی و حالات مختلف نفسانی می باشند و اما لذت تابع امور عینی و خارجی است، تابع این است كه انسان یا حیوان به كمال و فعلیتی كه استعداد آن را دارد نائل گردد.

دو نفر كه سطح آرزویشان متفاوت است، یكی آرزویش فقط در حدود آب و علف است و آرزوی دیگری سیر علمی و معنوی در ملكوت آسمانهاست، اگر هر دو نفر به این آرزوهای خود برسند هر دو نفر حدّ اعلای رضایت را خواهند داشت اما كجا می توان گفت كه هر دو نفر به یك اندازه از لذت و بهجت و سرور نصیب خواهند داشت. پس لذت تابع رسیدن انسان است به كمالات بالقوه ی خود، برخلاف رضایت و آرزو.

علیهذا در مثال راضی نگهداشتن طبقه ی زیرك طبقات محروم را، باید گفت هر چند رضایت آنها را به دست آورده اند اما مانع سعادت آنها شده اند زیرا آنها را از لذات عالیتر و كاملتر محروم كرده اند گو اینكه خود آن محرومین به محرومیّت خود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 65
توجه ندارند. حداكثر خدمتی كه به آنها كرده اند این است كه در اثر ایجاد رضایت كامل، آلام آنها را از بین برده اند، اما سعادت تنها آسایش از آلام نیست، سعادت استیفای همه جانبه ی حظوظ و بهره ها و لذتها و بركناری از رنجها و دردهاست.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است