در
کتابخانه
بازدید : 1235562تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand النمط الرابع فی الوجود و علله النمط الرابع فی الوجود و علله
Collapse النمط الثامن  فی البهجة و السعادةالنمط الثامن فی البهجة و السعادة
النمط التاسع فی مقامات العارفین
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بدون شك عواملی كه در سعادت بشر دخالت دارند از لحاظ ارزش و تأثیر در یك درجه نمی باشند، هر كدام از اینها «در صد» معیّنی دارد؛ مثلاً ممكن است یكی بیست در صد دخالت داشته باشد و یكی دیگر یك یا نیم درصد. تعیین دقیق ارزش هر عاملی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 69
كه چقدر است و مقایسه ی آن با عوامل دیگر كار دشواری است و چندان لزومی هم ندارد. امّا به طور كلّی می توان این بحث را مطرح كرد كه آیا از سه دسته ی نامبرده كدام دسته مؤثرترند؟ روح یا بدن یا عوامل خارجی؟ در اینجا نیز نظرات متفاوت است. می توان گفت عوامل روحی در درجه ی اول و عوامل بدنی در درجه ی دوم و عوامل خارجی در درجه ی سوم است. ولی معمولا افراد بشر از آنجا كه معلوماتشان از محسوسات آغاز می گردد اول متوجّه عوامل خارجی و بعد متوجّه عوامل بدنی و در آخر متوجّه عوامل روحی می گردند. لهذا غالبا افراد بشر به پول بیش از سلامت و به سلامت بیش از شخصیت اخلاقی اهمیت می دهند. از این رو معلّمان و باریك بینان بشر كوشش كرده اند كه بشر را از طرفی متوجّه حفظ سلامت و بهداشت و سایر عوامل بدنی بكنند و از طرفی او را با كانونهای عظیم لذت و خوشی كه در روان خود دارد آشنا كنند و همّت او را از افراط در توجه به عوامل بیرونی منصرف و متوجه درون نمایند. نصایح و مواعظ معلّمان اخلاق غالبا بر محور این گونه مباحث دور می زند.

زشتی و ناپسندی بعضی از حالات و صفات، ناشی از اهمیت دادن و ارزش دادن به یك چیز است بیش از اندازه ی ارزش واقعی آن چیز. مثلاً حرص و آز ناپسند است، چرا ناپسند است؟ چه عیبی دارد كه انسان هر چه بیشتر حریص و آزمند باشد؟ به چه دلیل زشتی و ناپسندی حرص از طرف افراد سوء نیّت دار و آزمند ولی زیرك به منظور اغفال دیگران به آنها تلقین نشده باشد؟ جواب این است كه حرص و آز عبارت است از اینكه انسان تمام همّت و اراده ی خود را صرف گردآوری مال و ثروت كند. باید دید ثروت چقدر و چند در صد در تأمین سعادت بشر دخالت دارد. اگر مثلاً ده درصد دخالت دارد باید ده درصد همّت و كوشش صرف آن بشود نه بیشتر. همّت و اراده باید مصروف تأمین همه ی شرایط سعادت گردد و ناچار باید به نسبت معیّن میان آنها تقسیم شود و اگر جاذبه ی یكی از آنها همّت و اراده را به سوی خود بكشاند و سایر شرایط به زمین بماند بدیهی است كه بدبختی رو خواهد آورد.

عوامل سعادت كه احیانا آنها را «شرایط سعادت» می نامیم از نظر دیگر بر دو قسم است: شرایط ركنی و شرایط غیر ركنی.

شرایط ركنی آنها هستند كه نبود آنها خواه ناخواه نوعی ناكامی به بار می آورد و چیز دیگر نمی تواند جانشین آنها گردد مانند حكمت، عدالت، سلامت، ایمان. امّا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 70
شرایط غیر ركنی آنهایی هستند كه بودن آنها بر رونق و كمال سعادت می افزاید ولی نبود آنها را نمی توان محرومیّت و ناكامی و درد و رنج به حساب آورد مانند قوّت و جمال.

یكی از جهات برتری عوامل روحی سعادت بر عوامل مادی آن این است كه عوامل روحی اگر به حد كمال برسند تا حد زیادی قادرند كه رنج ناشی از فقدان عوامل مادی را از بین ببرند امّا عوامل مادی ولو به حد كمال برسند قادر نیستند جانشین عوامل روحی گردند.

به هر حال اینها سبب شده كه راهنمایان بشر از طرفی كانونهای لذت روحی و معنوی را- كه بشر در سیر تكاملی به وجود آنها پی می برد نه در حالت ابتدایی- به او معرفی كنند و عظمت و فوق العادگی آنها را گوشزد نمایند، و از طرفی جلو اهمیت دادن های افراطی به بعضی امور را بگیرند، و از طرف دیگر میان شرایط ركنی كه نمی توان از آنها چشم پوشید با شرایط غیر ركنی كه قابل اغماض و چشم پوشی است فرق بگذارند.

مولوی در زمینه ی معرفی كانون عظیم روحی لذت و نشاط، خطاب به آن كس كه از می گساری لذت طلب می كند می گوید:

ای همه دریا چه خواهی كردنم؟
ای همه هستی چه می جویی عدم؟
تو خوشیّ و خوب و كان هر خوشی
تو چرا خود منّت باده كشی؟
می چه باشد یا جماع و یا سماع
تا تو جویی ز آن نشاط و انتفاع؟
علم جویی از كتبهای فسوس
ذوق جویی تو ز حلوای سبوس
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و سایه اند و تو غرض
آفتاب از ذرّه كی شد وام خواه؟
زهره ای از خمره كی شد جام خواه؟
جان بی كیفی شده محبوس كیف
آفتابی حبس عقده اینت حیف
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است