اینجاست كه اختلاف نظر مشّائین و اشراقیین پیدا می شود. مشائین به
اشراقیین می گویند: شما می گویید ماده ی اولی همین جرم است یعنی همین جسم است. وقتی ما جرم را تحلیل می كنیم، به دو امر تحلیل می شود: یكی اینكه در ذات خودش
یك فعلیت و واقعیتی است در مقابل فعلیتها و واقعیتهای دیگر، همان كه می گویند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 176
«جوهر یمكن أن یفرض فیه خطوط ثلاثة متقاطعة» ، یا به اصطلاح همانی كه اكنون
فضا را پر كرده است؛ و در عین این فعلیت، امكان شدن چیز دیگری هم در او هست. پس الآن دو چیز وجود دارد: یكی فعلیت، و دیگری قوه. این همان برهان قوه و فعلی
است كه اقامه می كنند. حیثیت فعلیت غیر از حیثیت قوه است؛ پس این مركّب است
از فعلیت و قوه یعنی امكان شدن چیز دیگر غیر از اینكه هست. هزاران امكان در این
هست ولی این یك فعلیتی است كه دارای این امكانهاست.
لاجرم دو چیز هست: یكی آن فعلیت (جوهر یمكن أن یفرض فیه خطوط ثلاثة
متقاطعة) و یكی امكان شدن چیز دیگری.
پس این ماده ی اولی نیست. این كه یك فعلیتی است دارای امكان، ماده ی ثانیه
می شود و ماده ی اولی همان نفس امكان شدن می باشد. نفس امكان شدن، همان امری
است كه از جمله ی امكانات شدنش یكی این است كه همین فعلیت بشود و باز امكان
یك فعلیت دیگری پشت سرش است. این برهان قوه و فعلی است كه آقایان اقامه
می كنند تا ببینیم چه اشكالی دارد
[1].
[1] . - این مطالبی كه شما فرمودید انتزاعی است.
استاد: نه، واقعی است، دلیلش این است كه شی ء از آن جهت كه چیزی است غیر از شی ء است از آن جهت كه
می تواند چیزی دیگر شود. اولی یك واقعیت است و حیثیت بالفعل است ولی دومی امكان شدن شی ء دیگر و
حیثیت قبول است، حیثیت قبول و نداشتن ولی امكان را داشتن است.