در
کتابخانه
بازدید : 1235394تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حالا به عنوان مثال این مسأله را در مواردی پیاده می کنیم، این مواردی که بیشتر در باب جبر و اختیار طرح می شود. در باب آن چیزهایی که موجب شقاوت انسان می شود چه می گوییم؟ درباره ی موارد شقاوت اخروی و همیشگی مثل کفر و فسق و ملکات رذیله چه باید بگوییم؟ مواردی مثل کفر و فسق یعنی ملکات سوء اخلاقی که همه اش به دو صنف برمی گردد: یکی افکار فاسد اعتقادی و افکار باطل که قهراً فکر فاسد اعتقادی به معنی فکر پوچ است، چون فاسد بودن فکر به دروغ بودن و به خلاف واقع بودن آن است. البته این افکار فرق می کنند. یک وقت انسان به یک مسائل مادون بشر اعتقاد خلاف واقع پیدا می کند. مثلا من اعتقاد داشتم به این که زمین ساکن است، اشتباه کرده بودم، بعد معلوم شد که زمین ساکن نیست و متحرک است. اما یک وقت در مسائلی است که آن مسائل کمالات نظری انسان است، یعنی کمال بالقوه ی انسان در این است که آن حقایق را کشف کند؛ یعنی شناخت نظام کلی عالم، که در رأس آن شناخت حق، شناخت خدا، شناخت مبدأ و معاد قرار می گیرد.

اعتقاد فاسد، به تعبیر امروز یعنی یک شناسایی درباره ی جهان و هستی که خلاف و معکوس آن هستی است، یک جهان بینی معکوس و غلط؛ یعنی انسان در ذهن خودش جهان را به گونه ای ببیند و بشناسد و معتقد باشد که بر خلاف آن چیزی است که جهان هست. نظام کلی جهان را بر خلاف آنچه که هست بشناسد. به این «اعتقاد فاسد» می گوییم.

دیگری اخلاق فاسد است؛ یک سلسله ملکاتی در انسان که وقتی با مقیاسهای اخلاقی که در دست داریم سنجیده شوند آنها را «ملکات رذیله» می گوییم، که قهراً در اینجا مسأله ی معیار اخلاق مطرح می شود که اصلا معیار ملکات فاضله و ملکات رذیله چیست؟ حالا ما فعلا بحث اخلاق را مطرح نمی کنیم، چون خودش یک مسأله ی خیلی مهمی است. حالا ما فرض را بر این می گذاریم که یک معیار ثابتی در اخلاق هست، که حتماً هم باید چنین چیزی باشد. فرض این است که اخلاق یک معیار معینی دارد. روی این معیارها پاره ای از ملکات، کمالات نفسانی و پاره ای از ملکات، رذائل نفسانی هستند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 549
این را به شکل دیگری می گوییم: این ملکات بر می گردند به استعدادهای انسان.

پاره ای ملکات است که سبب تجلی شخصیت انسان می شود، سبب شکفتگی شخصیت واقعی انسان می شود؛ پاره ای از ملکات است که سبب ناشکفتگی، پژمردگی، افسردگی و درهم کوبیدگی شخصیت انسان می شود. دسته ی اول را «ملکات فاضله» می گوییم و دسته ی دوم را «ملکات رذیله» .

حقیقت اینها چیست؟ این رذائل از نوع شرهای بالذات هستند و مقضیّ بالعرض اند؟ که مقضیّ بالعرض بودن به این معنی است که در واقع مقضی نیست، بلکه لامقضی بودن نقطه ی مقابل اینها را ما به مقضی بودن خود اینها تعبیر می کنیم. آیا از این قبیل هستند؟ یا از قبیل موجودات بالذاتی هستند که شر بالعرض اند، که در این صورت قهراً مقضیّ بالذات هم هستند. اینها شر قلیلند، شرهای قلیلی هستند نسبت به خیرهایی که مترتب اینها می شوند. نسبت به آنها قلیل هستند.

اگر شق اول را بگیریم معنایش این است که کفر عدم ایمان است، و به عبارت دیگر بازگشت اعتقادات فاسده به عدم اعتقادات صحیحه است. اگر بگوییم کفر به معنی «بی ایمانی» مقضی است، معنایش این می شود که ایمان در اینجا مقضی نیست. از این مقضی نبودن ایمان تعبیر به «کفر» می کنیم. مقضی نبودن ملکات فاضله را به مقضی بودن ملکات فاسده تعبیر می کنیم. آیا [ملکات رذیله ] از این قبیل است؟ آیا اگر این جور بگوییم، در تحلیل نهایی مطلب درست است؟ آیا آنچه را که ما «کفر» می گوییم یا «اخلاق فاسده» می گوییم از قبیل فقر است؟ از قبیل کوری است؟ صرفاً اعدامی هستند که در نقطه ی مقابل اینها وجودات قرار دارند؟ یا نه، خود اینها هم نوعی از وجودات هستند؟ اگر از قسم اول باشند ناچار باید بگوییم که از اعدام هستند. اگر از قسم دوم باشند باید بگوییم که امور وجودی هستند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است