می خواهیم ببینیم که معنی «حق» چیست؟ و نقطه ی مقابلش «باطل» به چه
معناست؟ کلمه ی «حق» و «حقیقت» هر دو از یک معناست، از «حقَّ یَحِقُّ» . وقتی
مطلب را خوب بشکافیم می بینیم که یک شئ از جهت خصوصیت وجودش حق یا
حقیقت است. اگر بگوییم فلان شئ پوچ است و باطل است، یعنی واقعیتی ندارد؛ و
اگر می گوییم فلان شئ حق یا حقیقت است، یعنی واقعیت دارد. واقعیت هم همان
وجود است. بعضی از اشیاء چون در ذات خودشان واقعیت عین ذاتشان نیست و
لابشرطاند از اینکه موجود یا معدوم باشند و ممکن بالذات هستند، پس به حسب
ذات باطلند و به حسب علتشان حقند. همه ی ممکنات چنین هستند. هر ممکنی فی
حد ذاته لیس و من علته أیس، من ذاته أن یکون لیساً و من علته أن یکون أیساً،
یعنی قطع نظر از علتش وجود ندارد و با درنظر گرفتن علتش وجود دارد، پس اینها
حقند. همه ی ممکنات حقند ولی حق بالذات نیستند، حق بالغیر می باشند.
اما آن موجودی که وجودش از ذات خودش است نه از ناحیه ی غیر، پس او حق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 249
بالذات است. نقل کرده اند که لُبید معروف در جاهلیت شعری گفته که با این بیت
شروع می شود:
ألا کلُّ شی ء ما خلا اللّه باطلٌ و کلُّ نعیم لامحالة زائلٌ
او بعدها اسلام آورد و اسلام اختیار کرد. می گویند حضرت رسول صلی الله علیه و آله راجع به
مصراع اوّلش فرمود: «أصدقُ شعرٍ قالت العربُ» هیچ عربی به این راستی نگفته که «ألا
کلّ شی ء ما خلا اللّه باطل» ، چون هر چیزی غیر از خداوند واقعاً به حسب ذات
خودش باطل است؛ در نظام علت و معلول که قرار بگیرد هستی خودش را از علتش
دارد، پس حقیت خودش را هم از علتش دارد نه از ذات خودش. چون هستی را از
ذات خود ندارد پس در ذات خود باطل است؛ یعنی بما هُوَ هُوَ باطل است، به واسطه ی
علت حق است. خود آن علت هم اگر مثل او ممکن باشد همین جور است، تا برسد
به علتی که هستی اش از خودش باشد. بنابراین: «ألا کلّ شی ء ما خلا اللّه باطل» .