اشکال این است که علم به امور متغیر زمانی، چه علم فعلی باشد و چه علم
انفعالی، خواه ناخواه به تبع آن معلوم متغیر است، نمی تواند متغیر نباشد؛ به این معنا
که آن علم جایش را به علم دیگری می دهد. مثلاً ما علم داریم که زید فردا می آید.
الآن علم ما چیست؟ علم ما این است که زید فردا می آید. این علم به این شکل و
صورت است. فردا مقارن آمدن زید آیا باز هم علم ما این است که زید فردا می آید؟
یا علم ما این است که زید دارد می آید و الآن در حال آمدن است؟ روز بعد آیا علم
ما این است که زید خواهد آمد و یا زید دارد می آید؟ یا علم ما این است که زید
آمد؟ معلوم است که علم ما این است که زید آمد؛ یعنی علم به تبع معلوم متغیر
می شود.
از جنبه ی دیگر: مثلاً قرار است که فلان شخص فردا ساعت 8 با قطار وارد شود.
الآن که 4 بعدازظهر است، من علم دارم که زید شانزده ساعت دیگر با قطار وارد
می شود. یک ساعت بعد علم من این است که او پانزده ساعت دیگر وارد می شود.
یک دقیقه بعد علم من این است که او یک دقیقه مانده به پانزده ساعت وارد
می شود. این علم دائماً به تبع معلوم متغیر است.
آن وقت اشکال این است که در ذات واجب الوجود چگونه علم قبل از معلوم
فرض می شود، حال آنکه واجب الوجود نمی تواند محل تغیرات باشد. در غیر
واجب الوجود یعنی در موجود ممکن مانعی ندارد. مانعی ندارد که علم ما دائماً راجع
به امور جزئی متغیر و متبدل شود. البته راجع به امور کلی چنین نیست. راجع به امور
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 330
کلی مثل «آتش گرم است» علم امروز من و فردای من و پس فردای من همه یک
جور است. «5 ضرب در 5 می شود 25» در گرو زمان نیست که فقط در فلان زمان
25 شود، به طور مطلق 25 می شود، و لهذا علم من در این مورد تغییر نمی کند. ولی
علم به جزئیات و زمانیات خواه ناخواه به تبع زمانیات باید تغییر کند. این را [در
واجب الوجود] چگونه می شود حل کرد؟