شیخ بعد به یك مسأله ی دیگر اشاره می كند و آن اینكه كلّی چگونه در ذهن پیدا
می شود؟ چطور صورتی در ذهن قابل صدق بر كثیرین می شود؟ جواب می دهد: مانعی
ندارد كه چیزی از یك جهت شخصی باشد و از جهت دیگر قابل انطباق بر كثیرین
باشد، مثل اینكه یك قالب داشته باشیم [كه وجودش نسبت به خود قالب، شخصی
است و نسبت به افراد، قابل انطباق بر كثیرین. ]
این، سخن نادرستی است زیرا اوّلاً، مسأله را نقض می كنیم به اینكه: مثلاً عكس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 279
یك قطره ی آب روی یك كاغذ را در نظر بگیرید؛ مسلّم اگر هزار قطره ی دیگر هم مثل این
قطره باشد عكس آنها یكی است، ولی این كلّیّت نیست.
ثانیاً، مهم این است كه كلّی در آن واحد صادق بر افراد است؛ نمی گوییم كه
صدق می كند علی البدل، یكی را برداریم دیگری را بگذاریم. . .
پاسخ صحیح مسأله همان است كه صدرالمتألهین داده است و آن مسأله ی تطابق
عوالم بالا با پایین است و روحانی بودن كلیه ی ادراكات و بالاتر بودن وجودات علمی و
ذهنی از وجودات عینی.