كلّی بما هو كلّی در خارج وجود ندارد. كلیت، اشتراك و عموم از معقولات ثانیه ی
منطقی هستند؛ یعنی مفاهیم ذهنی اند برای اشیاء در ذهن. همین طور است جزئیت،
شخصیّت، دلیل بودن و. . .
معقولات ثانیه ی فلسفی اعمّ اند از معقولات ثانیه ی منطقی. آنها وصف اشیاءاند در
خارج، امّا نه اینكه ما بازاء خارجی داشته باشند؛ منشأ انتزاع آنها ما بازاء خارجی
دارد.
قدر مسلّم اینكه تصوّر كلّی داریم و آن غیر از تصوّر جزئی است. اصلا برای
تصورات كلّی الفاظ جداگانه داریم. می دانیم كه یك تصور كلّی است و یكی دیگر
جزئی است. ولی یك تصور كلّی، خودش یك وجود جزئی است. امّا این چگونه است كه
این امر جزئی بر كثیر صدق می كند؟ تصور جزئی است، متصوّر كلّی است؛ این چطور
است؟
شیخ می گوید: كلّی بودن همان قابلیت تطبیق آن تصوّر بر كثیرین است. مثلاً
خود تصوّر تصوّر، نسبت به تصورات دیگر كلّی است و آن تصورات (مثل تصور
انسان، بقر، شجر و. . . ) نسبت به آن جزئی هستند.
گفتیم كه این حرف صحیح نیست. مسأله ی مهم در كلّی جامعیّت كلّی است. عمده
این است كه وقتی ذهن ما كلّی را تصور می كند در آن واحد جمیع افراد را تصوّر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 280
می كند. اشتباه است اگر تصوّر كنیم جزئی یك صورت است، كلّی هم مثل یك صورت
است منتها این یكی قابل انطباق بر افراد كثیر است، و فكر كنیم مرتبه و مقام ایندو
یكی است. [خیر، اینطور نیست ] می توانید تصور كنید مدرسه را، می توانید تصور كنید
تصور تصور مدرسه را و. . . یا تصوّر كنید علم خود را، و علم به علم خود را، و علم به علم
به علم خود را.