قالوا: كیف یكون الطبیعة فاعلة لأجل شی ء و الطبیعة الواحدة یختلف افعالها لاختلاف
المواد كالحرارة یحل شیئا كالشمع و تعقد شیئا كالبیض و الملح و من العجایب ان یكون
الحرارة تفعل الاحراق لأجل شی ء بل انما یلزمها ذلك بالضرورة لان المادة بحال یجب
لها فیها عند مماسة الحارّ الاحتراق. فكذلك حكم سایر قوی الطبیعیّة.
می گویند: طبیعت واحد در موادّ مختلف دو گونه عمل می كند و از این نحوه عمل
معلوم می شود كه طبیعت غایت مشخص ندارد؛ اگر غایت مشخص داشت دو گونه
عمل نمی كرد و همیشه به سوی همان غایت حركت می كرد. طبیعت اگر هدف داشته
باشد باید به هر ماده ای كه برسد هدف خودش را جستجو كند و احیانا اگر در آن ماده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 424
هدفش تأمین نمی شود روی آن كار نكند، نه اینكه به هر ماده ای كه برسد، روی آن یك
نوع كار انجام دهد و به سویی دیگر حركت كند. مثلاً ما بعضی افراد را می گوییم
«اشخاص بی هدف» و بعضی دیگر را می گوییم «هدف دار» . آدمهای هدف دار در هر
شرایطی كه قرار می گیرند باز هم دنبال هدف خودشان می روند. اما آدمهای بی هدف
در هر محیطی قرار گیرند با آن هم جهت می شوند. به این اشخاص كه از هر طرف باد
بیاید بادش می دهند، می گوییم «بی هدف» طبیعت را هم می بینیم اینطور است. مثلاً
حرارت در طبیعت، یك جا سبب می شود كه یك امر منعقد شده مثل روغن و یخ باز
شود، ولی خیلی چیزها را كه حرارت می دهیم بسته می شود. فرض كنید تخم مرغ را
وقتی حرارت می دهیم می بندد. حالا طبیعت هدفش چیست؟ بستن است یا باز كردن؟ اگر هدف طبیعت بستن است باید همه جا ببندد، و اگر هدف طبیعت باز كردن است
همه جا باید باز كند. چرا یك جا باز می كند و یك جا می بندد؟ این هم یك دلیل دیگر كه
ذكر می كنند؛ تا به جواب شیخ برسیم.