امّا كسانی كه انشاء عدد از وحدت را علی وجه العدد التعلیمی گفته اند، برای ما
روشن نشد كه چرا این را «عدد تعلیمی» می نامند و وجه آن چیست؟ احتمالی را ما
بعداً فرض می كنیم كه البته باز هم رویش تأمل خواهیم كرد. این گروه انشاء عدد از
وحدت را به این شكل گفته اند: «جعلوا الواحدة مبدأ» نه اینكه «جعلوا الواحدة أول
الترتیب» . وحدت را مبدأ اعداد قرار داده اند نه جزء اعداد. در آن فرض اوّل وحدت
خودش جزء اعداد بود و عدد اوّل می شد. ولی در این حساب خود وحدت خارج از
عدد است و تشكیل دهنده و به وجود آورنده ی عدد و مبدأ اعداد است، خودش عدد
نیست. البته حرف اینها ممكن است صورت رمز داشته باشد. اگر كسی بخواهد این
حرفها را توجیه و تأویل كند می تواند به این شكل بگوید كه مثلاً مقصودشان از
«وحدت» ، آنچنانكه عرفا می گویند، وحدت حقّه ی حقیقیّه است كه مساوی است با
وحدت وجود. در این بیان، حقیقت وجود مافوق عدد است و عدد در رتبه ی متأخر از
حقیقت وجود قرار گرفته است. ما حالا نمی خواهیم در مقام توجیه و تأویل برآییم، ولی
حرفی كه بیان می كنند چنین است كه آنها نمی گویند: «الواحدة أوّل الترتیب» ، بلكه
گفته اند «الواحدة مبدأ الترتیب» ، ترتیب بعد از آن شروع می شود. علاوه بر این بعد هم
نمی گویند: ثم الثنائیة، ثم الثلاثیة، یعنی بعد دوتایی و بعد سه تایی؛ می گویند:
ثم الثانی، ثم الثالث، یعنی بعد دوم و بعد سوم. «دوتا» غیر از «دوم» است. دوتا را وقتی
می گوییم كه به معنی مجموع این واحد با آن واحد باشد، مثل وقتی كه ما دوتا كتاب
اینجا داشته باشیم. امّا وقتی «دوم» را به كار می بریم كه بخواهیم اشیاء را به ترتیب،
یكی یكی منظم كنیم. مثلاً اگر بخواهیم به حسب ترتیب مكانی كتابها را منظم كنیم، در
ردیف كتابی كه در تاقچه چیده ایم مبدئی را در نظر می گیریم و نسبت به آن مبدأ
می گوییم این كتاب اوّل است و آن كتاب دوم، نه اینكه كتاب دوم دو كتاب باشد، كما
اینكه كتاب سوم هم سه كتاب نیست و یك كتاب است، كتاب چهارم هم یك كتاب
است. این را در اصطلاح هم «عدد ترتیب» می گویند. پس این گروه به این صورت نظر
خود را بیان كرده اند كه وحدت، مبدأ سایر اعداد است و بعد از آن «دوم» نه «دوتا» ، آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 565
كه بعد از مبدأ ترتیب است دوم است و بعد از آن سوم. در این صورت و در این بیان،
حقیقت اشیاء عدد نمی شود، بلكه ترتیب خاص می گردد. مثلاً وقتی سؤال می شود كه
فرس در عالم چه حقیقتی است؟ باید بگوییم حقیقت هفده هزار و چهارصد و بیست و
سوم، نه حقیقت 17423؛ یعنی در ترتیبی كه میان موجودات هست او عدد هفده هزار و
چهارصد و بیست و سوم است. اگر انسان را در ترتیب اوّل 20000 گفته ایم، در این
ترتیب باید عدد بیست هزارم بگوییم. پس این یك چیز دیگری است كه با حرف دسته ی
اول تفاوت دارد. آنگاه شیخ گفت: «فرتّبوا العدد علی توالی وحدة وحدة» یكی بعد از
دیگری به ترتیب قرار گرفته اند.