در
کتابخانه
بازدید : 1235187تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Collapse درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
Expand <span class="HFormat">مقاله ی اول</span>مقاله ی اول
Expand <span class="HFormat">مقاله ی چهارم</span>مقاله ی چهارم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی پنجم</span>مقاله ی پنجم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی ششم</span>مقاله ی ششم
Collapse <span class="HFormat">مقاله ی هفتم</span>مقاله ی هفتم
Expand الفصل الأوّل فی لواحق الوحدة من الهویّة و أقسامها و لواحق الكثرة من الغیریّة و الخلاف و أصناف التقابل المعروفةالفصل الأوّل فی لواحق الوحدة من الهویّة و أقسامها و لواحق الكثرة من الغیریّة و الخلاف و أصناف التقابل المعروفة
Expand فصل دوم فصل دوم
Collapse الفصل الثالث الفصل الثالث
Expand مقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات اومقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات او
Expand مقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی اومقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نظریه ی سوم چنین بود كه آنها انشاء عدد از وحدت را علی وجه التكرار می دانستند. این نظریه خیلی عجیب تر از آب درمی آید؛ به این معنی كه هر عددی همان وحدت است كه بار دیگر در آن عدد تكرار شده و تجلی كرده است. كأنّه مثل این حرفی است كه ما در باب ماهیات می گوییم. گاهی ماهیّت را لابشرط اعتبار می كنیم و گاهی به شرط این شئ، گاهی به شرط آن شئ و گاهی به شرط شئ دیگر. مثلاً یك وقت انسان را لابشرط اعتبار می كنیم، بعد انسان را با قید «موجود بودن» اعتبار می كنیم و می گوییم «انسان موجود» ، یا «انسان عالم» اعتبار می كنیم و یا «انسان قائم» . تمام اینها همان انسان مطلق است در ضمن این مقیّدها، نه اینكه آن مقیدها چیز دیگری هستند، و نه اینكه مقید همان مطلق است كه تكرار شده، و نه اینكه مقیّد همان مطلق است همراه با شئ دیگر. در باب مقیّدها گفته شده كه مطلق و قید مثل دو شئ هم عرض نیستند (تقید جزء و قید خارجی) [1]. ببینید! تقیّد با تركّب فرق دارد. تركب معنایش این است كه دو جزء مختلف كنار یكدیگر قرار گرفته و حقیقتی را تشكیل می دهند. مثلاً فلان عنصر و فلان عنصر با یكدیگر تركیب شده اند و از جمع خود و بعد از تأثیر و تأثر روی یكدیگر مركّبی را به وجود آورده اند. ولی تقیّد مطلب دیگری است. تقیّد یعنی مثلاً انسان در حالی كه مقیّد به علم است، نه اینكه انسان و علم به صورت دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 566
چیز، انسان عالم غیر از انسان و علم است، اینها دو اعتبار مختلفند. تعبیری كه ما می توانیم برای تقریب حرف آنها بكنیم- اگر چه خودشان به این تعبیر نگفته اند- برای اینكه حرف آنها را توجیه كرده باشیم، توجیهی كه مقداری سر و صورت داشته باشد، گو اینكه باز هم این نظریه قابل ردّ است، چنین است: اینكه گفته اند پیدایش عدد از وحدت علی وجه التكرار است، به این معنی است كه وحدت خودش همان وحدت است علی الاطلاق، و ثنائیه عبارت است از وحدة خاصّ، و الثلاثیة وحدة اخری، و الرباعیة وحدة اخری (البته ممكن است این نظر منشأ توهّمی هم بشود به این صورت كه هر ثنائیه و ثلاثیه ای خودش می تواند یكی باشد یا دوتا باشد، به این معنی كه یك «دوتا» داشته باشیم یا دو «دوتا» یا سه «دوتا» ) . بنابراین خود ثنائیه همان وحدت است امّا نوع دیگری از وحدت، وحدت دیگری است. ثلاثیه هم همان وحدت ساری در همه ی مراتب است [اما نوعی خاص ] . اگر وحدت را مطلق بگیریم می شود خود وحدت. اگر او را با مرتبه اعتبار كنیم، با قید اعتبار كنیم، ساری در مراتب اعتبار كنیم، می شود عددی خاص. دوتایی چیست؟ همان وحدت است با قید خاص. ثلاثی چیست؟ همان وحدت است با قید خاص.

خوب، این مقدار از بیان، تقریباً یك توجیه انتقادی است كه ما از این عبارات شیخ می كنیم. مخصوصاً ما درباره ی آن «العدد التعلیمی» بیشتر تردید داریم كه به چه مناسبت آن را «العدد التعلیمی» نامیده است. جای دیگری هم كه از شفا مفصل تر و مشروح تر گفته باشد، در میان كتابهای خودمان پیدا نكردیم. می خواستم به كتاب الطبیعة ارسطو مراجعه كنم ولی فرصت نكردم. ارسطو را یكی از بهترین كسانی می دانند كه افكار فیثاغورس را نقل كرده و به دیگران رسانده است. احتمال می دهم كه در كتاب مابعد الطبیعه باشد، در صورت داشتن فرصت به آن نگاه می كنیم [2].

احتمالی را ما درباره ی این «العدد التعلیمی» عرض می كنیم: قبلاً گفتیم بعضی از فیثاغوریان معتقدند كه عدد مبدأ مقدار است و مقدار مبدأ اشیاء دیگر. لهذا گفتند از وحدت نقطه درست می شود، یعنی وحدت مبدأ نقطه است؛ نقطه كه یك امر مقداری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 567
هندسی است- اگر چه حالا موهوم حسابش می كنند- همان حقیقت وحدت است در مظهر مقداریش. خط نیز وحدت است، [دو وحدت ] . سطح نیز به عقیده ی اینها سه وحدت است. حالا ممكن است كه اینها تعداد وحدتها را به همین ترتیب بالا ببرند اگر چه ما ابعادی بیش از خط و سطح و جسم نداریم، ولی به صورت تركیب و خطوط و سطوح متعدد. یعنی شاید كسانی كه گفته اند «علی وجه العدد التعلیمی» مقصودشان این است كه عدد مبدأ مقدار است و به این اعتبار می گویند عددهای تعلیمی.

نظریات بعضی از محشّین را در این مورد هفته پیش نگاه كردم، توجیهات جالبی نبود كه آدم بتواند باور كند. پس این ابهام راجع به آن عبارت هنوز باقی می ماند، ببینیم تا آخر فصل حل می شود یا نه.


[1] . شرح منظومه .
[2] . [همان طور كه استاد اشاره فرموده اند، ارسطو در مابعد الطبیعه به طور نسبتا مشروح از این نظریات بحث می كند.

كتاب سیزدهم مابعد الطبیعه (كتاب مو) بخصوص فصل ششم تا دهم این كتاب به مباحث مربوط به عدد می پردازد. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است