اکنون برای ما امکان بالقیاس باقی می ماند. مثال امکان بالقیاس در کجاست؟
گفتیم میان وجود همه ی موجودات عالم وجوب بالقیاس حکمفرماست و میان وجود
هر یک و عدم دیگری امتناع بالقیاس حکمفرماست. پس جای امکان بالقیاس
کجاست؟ قهراً باید بگوییم که امکان بالقیاس عملاً در عالمْ میان دو شی ء وجود
ندارد مگر اینکه آن را میان دو امر مفروض درنظر بگیریم؛ مثلاً اگر فرض کنیم دو
واجب الوجود را، میان این دو واجب الوجود امکان بالقیاس حاکم است، چون
هیچکدام رابطه ی علّی و معلولی با یکدیگر ندارند؛ و یا اگر فرض کنیم دو
واجب الوجود را و دو عالم را که هر عالمی به یک واجب الوجود وابسته باشد باز
میان اجزای این عالم و آن واجب الوجود و اجزای آن عالم و این واجب الوجود
امکان بالقیاس حاکم است، اما این دیگر یک امر فرضی است. پس عملاً امکان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 112
بالقیاس در عالم وجود ندارد. درمیان این امور عینی ای که در عالم هست یا وجوب
بالقیاس حکمفرماست (آنجا که وجودهاشان را درنظر می گیریم) یا امتناع بالقیاس
حکمفرماست (آنجا که وجود یکی و عدم دیگری را درنظر می گیریم) و میان عدم
هر معلولی با عدم علت خودش هم باز وجوب بالقیاس حکمفرماست
[1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 113
[1] . - استاد! در اینجا همه ی این عالم را به صورت سلسله ی طولی درنظر گرفتید درصورتی که ما سلسله ی عرضی هم
داریم.
استاد: نه، ما گفتیم چون عرْضی ها در نهایت امر در طول به یکدیگر وابسته می شوند و
در ریشه به یک جا می پیوندند قهراً بینشان وجوب بالقیاس حکمفرماست. مطلبی که
الآن عرض می کردیم همین بود. قبلا هم گفتیم که میان حرکت یک برگ درخت بر روی
زمین و کوچکترین موجی که در دورترین کهکشانهای عالم پدید می آید هیچ رابطه ی علی
و معلولی وجود ندارد، نه این علت آن است و نه آن علت این است، ولی به حکم اینکه
عالم در مجموع خودش یک واحد است و به یک اصل- به یک اصل وجوبی- منتهی
قهراً بین همینها هم وجوب بالقیاس حکمفرماست.