حکما آمدند گفتند: نه، اینطور نیست. راست است، شی ء از آن جهت که شی ء
است نیازمند به علت نیست، شی ء از آن جهت که موجود است نیازمند به علت
نیست، بلکه از آن جهت که ممکن است نیازمند به علت است. امکان صفتی است که
می توانیم از آن تعبیر به «خلأ ذاتی» بکنیم. «این شی ء ممکن است» یعنی ذات این
شی ء و ماهیت این شی ء ماهیتی است که خود نه اقتضای وجود دارد و نه اقتضای
عدم؛ یک حالت لااقتضائی دارد هم نسبت به وجود و هم نسبت به عدم که از این
لااقتضائی می شود تعبیر به یک نوع خلأ کرد؛ یعنی ذات این شی ء از آن جهت که
خودش خودش است نه ایجاب می کند هستی را و نه ایجاب می کند نیستی را. این
چیزی است که این شی ء را نیازمند به علت کرده است که اگر بخواهد وجود داشته
باشد علت می خواهد اعم از آنکه سابقه ی عدم داشته باشد یا سابقه ی عدم نداشته باشد.
وقتی که شی ء ذاتش چنین ذاتی است، یعنی ذاتی است که می تواند موجود باشد و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 187
می تواند معدوم باشد این نیازمند به علت است اعم از آنکه ازلاً و ابداً وجود داشته
باشد یا ازلاً و ابداً وجود نداشته باشد.
مثلاً ما می بینیم عالم موجود است. در اینجا یک تحلیل به عمل می آوریم؛
می گوییم این عالمی که ما می بینیم موجود است کاری نداریم که این عالم از ازل
تاکنون موجود بوده است یا نه، در لایزال موجود شده است؛ می گوییم این عالم اصلاً
ممکن است که نباشد؟ اگر عالم نبود چه می شد؟ اکنون عالم هست ولی اگر هم نبود
امر محالی نبود، یعنی عالم در ذات خودش ابا ندارد از اینکه نیست می بود. اگر عالم
چنین است که در ذات خودش می تواند باشد- که هست- و می تواند نباشد [یعنی ]
ازنبودِ عالم فی حد ذاته تناقضی و محالی لازم نمی آید، اعم از آنکه این عالم همیشه
بوده یا همیشه نبوده است، همین قدر که عالم در ذات خود اینچنین باشد نیازمند به
علت است، یعنی اگر وجود دارد وجودش وابسته به یک علت و قائم به یک علت
است، وجودش از ناحیه ی یک علت است.
مثال ساده ای ذکر می کنیم: فرض کنید ما ماهیت شعاع نور و پرتو خورشید را
به دست می آوریم. چیزی در عالم وجود دارد به نام پرتو نور، به نام شعاع نور، به نام
ضیاء، به نام نور (هرچه می خواهید اسمش را بگذارید) . این یک چیزی است که
وجود دارد. خورشید وجود دارد، این پرتو هم وجود دارد. آیا این از آن جهت
وابسته به خورشید است که حتماً باید فرض کنیم که یک روزی این پرتو نبوده و بعد
پیدا شده است؟ یا نه، این نور و این پرتو وابسته به خورشید است اعم از آنکه یک
روزی این پرتو نبوده و بعد پیدا شده است یا همیشه این پرتو همراه خورشید وجود
داشته است؟ واضح است که شق دوم صحیح است، یعنی این پرتو چیزی است که
خودش در ذات خودش می تواند باشد و می تواند نباشد ولی اینکه هست هستی
خودش را به واسطه ی امر دیگری دارد به نام خورشید. حال اگر از ازل هم خورشیدی
وجود داشته است و این پرتو هم وجود داشته است بازهم این پرتو معلول خورشید
است، یعنی سابقه ی عدمْ تأثیری در نیاز معلول به علت ندارد.