اما اینکه شما می گویید ملاک نیازمندی به علت، پدیده بودن است و پدیده ای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 188
نیازمند به علت است که سابقاً ناپدید بوده است، می گوییم این را ما به آن معنایی که
شما می گویید قبول نمی کنیم ولی به معنای دیگر ما هم قبول می کنیم. شما حدوث را
به معنی زمانی می گیرید. می گویید شیئی که در این زمان پدید آمده است و در زمان
سابق ناپدید بوده است به علت نیازمند است. می گوییم: نه، چنین چیزی ضرورت
ندارد. اگر بگوییم چیزی که پدید آمده است به معنی این است که در ذات خودش
ناپدید و معدوم است، در مرتبه ی ذات خودش پدیده و موجود نیست بلکه در مرتبه ی
زائد بر ذاتش پدیده و موجود است، یعنی وجودی است مسبوق به عدم- نه عدم به
معنی اینکه در زمان سابق نبوده است بلکه عدم به معنی اینکه ذاتش اقتضای این
وجود را ندارد، یعنی این وجود در مرتبه ی ذاتش نیست- در این صورت می توانیم
بگوییم آنچه که پدیده است و آنچه که حادث است نیازمند به علت است، زیرا این
شی ء مسبوق به «نبودن در مرتبه ی ذات» است نه مسبوق به «نبودن در زمان سابق»
ولهذا ما هم می گوییم هر معلولی حادث است ولی این حدوثی که ما می گوییم
«حدوث ذاتی» است نه «حدوث زمانی» که شما می گویید.
مسأله را به شکل دیگر و به تعبیر دیگر تحلیل می کنیم: یک امری را درنظر
می گیریم که حادث است. این ب نبود ولی حالا حادث شد. الف آمد این ب را
حادث کرد، یعنی وجودی به ب داد. پس ما «ب» ای داریم که این ب از ناحیه ی الف
وجود یافته است و چون این وجود همان طور که میل شماست حادث است پس
مسبوق به یک نیستی قبلی است، یعنی اگر خطی بکشیم به نام خط زمان، می بینیم تا
اینجای این خط چنین وجودی نبود و در یک نقطه ی معین از این خط این وجود پدید
آمده است. این وجود ب را که روی خط زمان درنظر می گیریم می بینیم فقط در یک
نقطه ی زمان قرار دارد و در ما قبل این نقطه قرار ندارد.
اکنون می گوییم این وجود الآن دو حیثیت دارد: یک حیثیت اینکه در این نقطه ی
زمان قرار دارد و در آن نقطه های قبلی روی آن خط قرار ندارد. حیثیت دیگر اینکه
این وجود حادث مکتسب از آن وجود است، ترشحی از آن وجود است، فیضی از
آن وجود است، آمده شده ی از اوست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 189