اگر ما گفتیم: «زید اعمی است» یا «زید كور است» آیا در عالم عین زیدی وجود
دارد و یك امری به نام كوری وجود دارد كه این امری كه وجود دارد آمده و به زید
منضم شده است و بعد میان این دو امر وجودی رابطه برقرار شده است كه وقتی من
می گویم: «زید كور است» لفظ «زید» از زید خارجی حكایت كند و لفظ «كوری» از
كوری ای كه در خارج وجود دارد حكایت كند و نسبت هم از رابطه ی میان این دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 620
امر موجود حكایت كند؟ واقعش كه چنین چیزی نیست. چون وقتی می گوییم «كور
است» معنایش این است كه «چشم ندارد» نه اینكه چیزی دارد به نام «كوری» .
«زید اعمی است» نه به این معنی است كه در زید چیزی وجود دارد به نام «كوری» ،
بلكه «زید اعمی است» برمی گردد به اینكه در زید چیزی وجود ندارد به نام
«بینایی» ، ولی قضیه را به این شكل بیان می كنیم كه زید متصف است در خارج به
كوری، در حالی كه كوری خودش وجود عینی ندارد. این یك مثال. چون با تكثیر
مثال مطلب بهتر فهمیده می شود مثال دیگری ذكر می كنیم.