حاجی در اینجا تعبیری دارد كه باید آن را توضیح بدهیم. تعبیرش این است كه
وجود و عدم هر كدام از مطلق و مقید را تقسیم می كنند:
انّ الوجود مع مفهوم العدم
كلاّ من إطلاق و تقیید قسم
این یك تعبیری است كه تا اندازه ای با مقصود متفاوت است، زیرا مقصود این
است كه وجود بر دو قسم است: یا مطلق است یا مقید، و عدم هم بر دو قسم است: یا
مطلق است یا مقید؛ اما تعبیری كه حاجی كرده است این است كه هر یك از وجود و
عدم، اطلاق و تقیید را تقسیم می كنند، یعنی در واقع مطلب به این شكل در می آید
كه مطلق بر دو قسم است: مطلق وجود و مطلق عدم، مقید هم بر دو قسم است: مقید
وجود و مقید عدم.
البته این تعبیر در نتیجه فرق نمی كند و ضرورت شعر اقتضا كرده است كه
اینچنین تعبیر بكند. بنابراین اشكالی ندارد و در این گونه موارد هر دو تعبیر درست
است. مثلا ما می گوییم علم بر دو قسم است: یا تصور است یا تصدیق؛ بعد می گوییم
تصور بر دو قسم است: یا بدیهی است یا نظری، تصدیق هم بر دو قسم است: یا
بدیهی است یا نظری. این را ما به طرز دیگر هم می توانیم بیان كنیم، همان نتیجه به
دست می آید. می توانیم بگوییم بدیهی بر دو قسم است: یا بدیهی تصوری است یا
بدیهی تصدیقی، نظری بر دو قسم است: یا نظری تصوری است یا نظری تصدیقی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 412
آن تعبیری هم كه در تهذیب المنطق شده است كه گفته اند: «و یقتسمان بالضرورة الضرورة
و الاكتساب بالنظر» به همین شكل است و مثل تعبیری است كه حاجی در اینجا كرده
است. این تعبیر می گوید تصور و تصدیق، بدیهی و نظری را تقسیم می كنند در
صورتی كه ما طبق معمول می گوییم بدیهی و نظری تصور و تصدیق را تقسیم
می كنند.
به هر حال این تعبیر حاجی، در نتیجه و در مقصود و منظور فرق نمی كند ولی
حق این بود كه حاجی خودش این مطلب را در شرح می گفت، چون این گونه
مطالب را اغلب در شرح بیان می كند.
حال به توضیح اصل مطلب بپردازیم و ببینیم مقصود از وجود مطلق و وجود
مقید چیست. ما اول بحث خود را به مفهوم اختصاص می دهیم، بحث حقیقت وجود
را بعد عرض می كنیم.