بالاتر از اشكال شریك الباری همین شبهه ی معدوم مطلق است و آن این است كه
ما می گوییم: «المعدوم المطلق لا یخبر عنه» یعنی از معدوم مطلق خبر داده نمی شود. این
یك حكمی است صادق. از طرف دیگر خود همین كه می گوییم از معدوم مطلق خبر
داده نمی شود، خبری است درباره ی معدوم مطلق. پس نوعی تناقض به وجود می آید.
در اینجا یك مطلب باید اضافه كرد و آن اینكه ممكن است كسی بگوید كه این
حكم صادق است ولی نه به عمومش، بلكه صادق است و استثناپذیر. بعضی خبرها
تناقضش به این شكل حل می شود كه واقعا خودش استثناپذیر است، چون عمومش
آن عمومی نیست كه تفكیك افراد امتناع داشته باشد كه بگوییم بعضی چنین است و
بعضی چنان. گاهی عامّ ما و كلی ما كلی ای است كه امكان استثنا در افرادش نیست،
همه ی افرادش یك جور حكم دارند. ولی گاهی كلی ما كلی ای است كه امكان استثنا
در افرادش هست، مانعی ندارد كه بعضی افرادش یك حكم داشته باشند و بعضی
افرادش حكم دیگر.
مثلا عین این شبهه در «كلّ خبری كاذب» می آید كه گاهی در علم اصول مطرح
می كنند. شخص می گوید تمام خبرهای من دروغ است. می گویند كه خود این، خبر
است یا خبر نیست؟ واضح است كه خبر است. حال كه خبر است یا راست است یا
دروغ. اگر راست باشد لازم می آید دروغ باشد، اگر دروغ باشد لازم می آید راست
باشد؛ و اگر یك خبر هم راست باشد هم دروغ، تناقض است. اگر این قضیه راست
باشد كه همه ی خبرهای من دروغ است شامل خودش هم هست، پس خودش هم باید
دروغ باشد. اگر خودش دروغ باشد پس باید همه ی خبرها كاذب نباشد. پس باید در
آن واحد هم همه ی خبرها كاذب باشد هم همه ی خبرها كاذب نباشد. و اما اگر این قضیه
دروغ باشد كه همه ی خبرهای من دروغ است، نتیجه این می شود كه باید خبرهای من
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 555
راست باشد. وقتی خبرهای من باید راست باشد پس خود این خبر هم كه می گوییم
همه ی خبرهای من دروغ است باید راست باشد، خودش كه راست باشد پس باید
همه ی خبرها دروغ باشد. پس اگر راست باشد مستلزم این است كه دروغ باشد و اگر
دروغ باشد مستلزم این است كه راست باشد. حال اگر بگوییم این حكم كلی
استثناپذیر است و شامل خودش نمی شود اشكال حل می شود. اگر یك مورد هم
استثنا داشته باشد دیگر كلی صادق نیست.
حال ممكن است كسی در باب معدوم مطلق هم بیاید همین حرف را بزند و
بگوید این قضیه ی «المعدوم المطلق لا یخبر عنه» به عمومش كاذب است یعنی استثناپذیر
است. از معدوم مطلق خبر داده نمی شود، هیچ خبری الاّ همین یك خبر. پس اشكال
حل می شود چون اصلا قضیه ی ما استثناپذیر است. از اول به عمومش صادق نیست،
ولی به غیر عمومش یعنی با یك استثنا صادق است، مثل «كلّ خبری كاذب الاّ
هذا الخبر» . اگر كسی چنین فكری بكند قضیه جواب دارد. جواب این است كه نه، این
قضیه استثنابردار نیست. این یك قضیه ی كلیه است كه بر مفاد آن برهان عقلی اقامه
شده است و برهان عقلی تخصیص بردار نیست. برهان عقلی می گوید محال است از
معدوم مطلق خبر بدهید. محال است از آن خبر بدهیم، هر نوع خبری كه باشد، چرا؟
چون معدوم مطلق یعنی آنچه كه نه در خارج وجود دارد نه در ذهن، یعنی ذهن
هیچ گونه التفاتی به آن ندارد. عقل می گوید محال است از چیزی كه مورد التفات
ذهن نیست بشود خبر داد، خبرش هر خبری كه می خواهد باشد
[1]فرق نمی كند.
پس در مثل «كلّ خبری كاذب» می توان مسأله را به آن شكل حل كرد، اما آن راه
حل كه در آنجا داریم به درد اینجا نمی خورد. در مثل «كلّ خبری كاذب» این تناقضی
كه ما در باب معدوم مطلق می گوییم نمی آید. در شبهه معدوم مطلق یك تناقض یا
تعارض منطقی وجود دارد كه از یك طرف می بینیم این حرف درست است كه
«المعدوم المطلق لا یخبر عنه» ، شك نداریم و با یقین كامل می گوییم كه «المعدوم المطلق
لا یخبر عنه» ، از طرف دیگر می بینیم خود همین باز خبری است درباره ی معدوم مطلق؛
چگونه باید این اشكال را حل كرد؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 556
[1] . - حتی اگر خبرش این باشد كه «از آن نمی شود خبر داد» ؟
استاد: هر خبری می خواهد باشد. آن راه حل در اینجا وجود ندارد.