در
کتابخانه
بازدید : 1438293تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Collapse فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
Collapse <span class="HFormat">حدوث و قدم</span>حدوث و قدم
Collapse حدوث و قدم (1) حدوث و قدم (1)
Expand حدوث و قدم (2) حدوث و قدم (2)
Expand حدوث و قدم (3) حدوث و قدم (3)
Expand حدوث و قدم (4) حدوث و قدم (4)
Expand حدوث و قدم (5) حدوث و قدم (5)
Expand حدوث و قدم (6) حدوث و قدم (6)
Expand حدوث و قدم (7) حدوث و قدم (7)
Expand حدوث و قدم (8) حدوث و قدم (8)
Expand حدوث و قدم (9) حدوث و قدم (9)
Expand حدوث و قدم (10) حدوث و قدم (10)
Expand سبق و لحوق سبق و لحوق
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مقصود از عدم مقابل و عدم غیرقابل جمع، همان «عدم زمانی» است. وقتی که می گوییم زید حادث است یعنی وجود زید مسبوق است به عدم این زید؛ یعنی زید مثلاً در بیست سال پیش متولد شده است و قبل از این بیست سال، دیگر زید بما أنّه زید وجود نداشته است، اگر هم وجود داشته است او دیگر زید نبوده است، زیرا مقصود از زید یک فرد خاص از انسان است. مثلاً زید در صد سال پیش وجود نداشته است؛ یعنی این زید در صد سال پیش معدوم بوده است و از بیست سال پیش به این طرف موجود شده است. پس وجود زید مسبوق است به عدم خود این زید.

این عدم را «عدم مقابل» یا «عدم زمانی» می گویند.

ولی این زید یک عدم دیگر هم دارد و مقصود از آن همان امکان زید است، همان امکان ذاتی است که در فریده ی دوم از آن بحث می کردیم، زیرا امکان، واقعیتش واقعیت عدم است. اگر از شما بپرسیم آیا این زید ممکن الوجود است یا نه، چه می گویید؟ می گویید: ممکن الوجود است. می گوییم: زید که ممکن الوجود است معنای امکان زید چیست؟ می گویید: زید ممکن الوجود است یعنی نه مقتضی بودن دارد و نه مقتضی نبودن. امکان عبارت است از لااقتضائیت، لااقتضابودن. پس بالأخره امکان به سلب بر می گردد، یعنی به عدم برمی گردد.

اکنون می گوییم: آیا این زید- یا به طور کلی انسان- که ممکن الوجود است، در مرتبه ی اول و در مرتبه ی ذاتش لااقتضاست و در مرتبه ی بعد موجود می شود یا اول موجود می شود و بعد لااقتضا می شود، یا وجودش با لااقتضائیتش در یک مرتبه است؟ آیا انسان چون ممکن است موجود شده است یا چون موجود است ممکن شده است. مسلّماً باید گفت چون ممکن است موجود شده است و امکانش بر وجودش تقدم دارد؛ یعنی انسان در مرتبه ی قبل، امکان وجود پیدا کرده است و در مرتبه ی بعد وجود پیدا کرده است و بلکه امکانش ناشی از ذات خودش است و وجودش ناشی از علتش است؛ یعنی امکان برای او «ما بالذات» است و وجود برای او «ما بالغیر» است؛ یعنی وجود را از ناحیه ی غیر گرفته است ولی امکان را از ناحیه ی ذاتش که درواقع همان ماهیت است دارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 336
بنابراین هر ماهیت ممکن الوجودی وجودش مسبوق است به امکان ذاتی خودش، یعنی وجودش مسبوق است به لااقتضائیِ ذات خودش؛ و این به این معنی است که این ماهیت ممکن الوجود را اگر در مرتبه ی ذاتش نگاه کنیم، در مرتبه ی ذات خودش موجود نیست بلکه خالی از وجود است و در مرتبه ی بعد وجود برای آن پیدا می شود؛ یعنی امکانش بر وجودش تقدم دارد با اینکه این تقدم عینی نیست بلکه تقدم در ظرف عقل است یعنی در تحلیل عقلی به آن پی می بریم؛ و این مطلبی است که قبلاً هم در مبحث «جعل» آن را تحلیل کردیم.

در آنجا خواندیم: «الشی ء قُرّر فأمکن، فأوجب فوجب، فاوجد فوُجد» یعنی به حسب مراتب عقل که درنظر بگیریم عقل، اول ذات شی ء را اعتبار می کند، بعد امکانش را اعتبار می کند، بعد ایجابش را، بعد وجوبش را، بعد ایجادش را و بعد وجودش را. پس در مراتب عقلی، وجود تأخر دارد از امکان و امکان هم که گفتیم واقعیتش واقعیت عدم است. پس هر ممکن الوجودی وجودش مسبوق به این عدم است. ولی این عدم، عدم مجامع است یعنی منافات با وجود ندارد؛ شی ء درهمان حالی که موجود است ممکن الوجود است؛ یعنی در حالی که موجود است لااقتضائیتش را هم دارد؛ ایندو با یکدیگر قابل جمع است. این نحو از مسبوقیت وجود به عدم را فلاسفه به «حدوث ذاتی» اصطلاح کرده اند. مسبوقیت وجود شی ء به عدم مقابل را به «حدوث زمانی» اصطلاح کرده اند و مسبوقیت وجود شی ء به عدم مجامع- یعنی امکان ذاتی- را اصطلاحاً «حدوث ذاتی» نامیده اند. البته هر حادث زمانی حادث ذاتی هم هست ولی ضرورت ندارد که هر حادث ذاتی حادث زمانی هم باشد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است