در
کتابخانه
بازدید : 1437603تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Collapse <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Collapse مواد ثلاث و اقسام وجودمواد ثلاث و اقسام وجود
Expand جهات ثلاث و بداهت آنهاجهات ثلاث و بداهت آنها
Expand اعتباری بودن مواد ثلاث اعتباری بودن مواد ثلاث
Expand اقسام هریك از مواد ثلاث (1) اقسام هریك از مواد ثلاث (1)
Expand اقسام هریک از مواد ثلاث (2) اقسام هریک از مواد ثلاث (2)
Expand <span class="HFormat">امكان</span>امكان
Expand شناخت شناخت
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال اگر به این نحو که ما تقسیم کردیم تقسیم کنیم یک اشکالی هم که ممکن است به ذهن بیاید که خود حاجی هم آن را نقل کرده است بکلی رفع می شود. آن اشکال این است:

صدرالمتألّهین یک اصطلاح دیگری دارد- غیر از این اصطلاحی که با میرداماد مشترک است و درواقع اصل اصطلاح از میرداماد است- و آن این است که می گوید اصلاً تمام وجودها به استثنای ذات باری تعالی وجود رابط هستند، ربط محض اند و وجود رابط هستند. آیا مقصود او از وجود رابط که می گوید همه ی «ماسوی اللّه» وجود رابط هستند همین وجود رابط است که الآن در اینجا گفتیم، یعنی «وجود فی غیره» ؟ حاجی این اشکال را طرح می کند و می گوید پس شما چه می گویید؟ جوابی که او می دهد این است که می گوید حقیقت این است که در اینجا که ما می گوییم وجودها یا رابطند یا غیررابط و بعد وجودهای غیررابط را تقسیم می کنیم به وجود جوهر و وجود عرض، و وجود ممکن و وجود واجب، اینکه این وجودهای غیررابط را مستقل درنظر گرفته ایم، در مقایسه با بعضی از آنها مستقل اند ولی نسبت به ذات باری اگر درنظر بگیریم همه ی آنها رابطند. پس آن حرفی که صدرالمتألّهین گفته است که همه ی وجودها رابط هستند با این حرف [حکما] در اینجا قابل جمع است و منافات ندارد. وجه عدم منافات این دو حرف این است که اگر در اینجا فقط معانی حرفیه را وجود رابط می داند و غیرمعانی حرفیه یعنی تمام جوهرها و تمام عرضها را وجود غیر رابط می داند، این از جهت مقایسه ی خود اینها با یکدیگر است؛ یعنی وقتی بعضی از اینها را با بعضی دیگر مقایسه کنیم یکی رابط است و یکی مستقل، ولی وقتی اینها را نسبت به ذات واجب تعالی درنظر بگیریم همه ی اینها، چه رابط و چه مستقل، می شوند «رابط» . این خلاصه ی حرف حاجی است.

ولی به بیانی که ما عرض کردیم اصلاً مطلب این طور نیست. اصلاً رابط به این معنا غیر از رابط به آن معناست. در آنجا که صحبت از وجود رابط می کنیم اساساً بحث سر مفهوم است، بحث در عالم مفاهیم است؛ وضع ذهنی وجود را بیان می کنیم که در عالم تصورات گاهی یک تصور به صورت مستقل در ذهن می آید و گاهی به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 74
صورت غیرمستقل. اما بحثی که صدرالمتألهین کرده است راجع به اینکه همه ی وجودات وجود رابط هستند و وجود مستقل فقط ذات باری تعالی است آن بحث مربوط به حقیقت وجود است. رابط بودن در آنجا با رابط بودن در اینجا از زمین تا آسمان متفاوت است. رابط بودن در آنجا به معنی لامستقل بودن در مفهومیت نیست، به معنی لامستقل بودن در ذات است، به همان معناست که در مبحث جعل گفتیم؛ یعنی هر موجودی که معلول باشد و علت موجده داشته باشد وجودش عین ایجادش و ایجادش عین اضافه و ارتباطش است با علت. هر معلولی در عالم چنین است مگر آن ذاتی که معلول نیست که ذات واجب تعالی باشد. هر معلولی در عالم، وجودش عین تعلق به علتش است نه اینکه ذاتی دارد و تعلقی، که تعلقش به علت غیر از ذاتش باشد، بلکه ذاتش عین تعلقش است به علت. پس وجود رابط در آنجا اصلاً به معنی دیگر است. اینجا اگر می گوییم «وجود رابط» بحث روی عالم ذهن است و آنجا که می گوییم «وجود رابط» بحث روی عالم عین است. رابط در عالم عین یک معنی می دهد، رابط در عالم ذهن معنی دیگری می دهد [1]و احتیاجی به این توجیهات هم ندارد.

بعد می رسیم به آن مطلب دیگر که «قدکان ذا الجهات فی الاذهان- وجوب امتناع او امکان» که باشد برای درس بعد [2].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 75
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 76
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 77

[1] . - رابط در عالم ذهن تعلقش به مفاهیم است؟ .

استاد: اصلا مربوط به عالم عین نیست، مربوط به مفاهیم است. مفهومها یا مستقلند یا رابط. اینجا بحث این است که وجودات در عالم عین یا مستقلند یا رابط، و درواقع عینیت یا مستقل است یا رابط. آنجا ذهنیت است و اینجا عینیت. ذهنیت یک مسأله است و عینیت مسأله دیگر. در عالم ذهنیت، شی ء از آن جهت که یک امر ذهنی است و صورتِ یک امر دیگری است که از آن امر دیگر در خارج حکایت می کند و شی ء از آن جهت که مفهوم است، یا مستقل است یا رابط. این مربوط به ذهنیت است. بعد می آییم روی عینیت: وجود از آن جهت که عینیت است و عین عینیت است، یا عینیت مستقل است یا عینیت رابط و اینها اساساً [از] دو باب است و دو مسأله است.
[2] . - ممکن است کسی این سؤال را بکند که وجود عینی خارجی فقط وجود اسمی است؟ .

استاد: بله، این سؤال خوبی است که اصلا آیا معانی حرفیه انتزاع محض هستند و بنابراین مصداقی ندارند و هرچه که مصداق دارد معنای اسمی است، یا اینها هم خودشان در عالم عین مصداقی دارند؟ حکما حتی ملاصدرا تعبیرشان همیشه این است که حتی اینها یعنی اضافات و حروف هم در خارج وجود دارند. ولی معلوم است و از حرفهای خود او هم پیداست اینکه می گوید اینها در خارج وجود دارند مقصود این نیست که وجودی دارند علاوه بر وجود آن اسماء، بلکه مقصود این است که همان وجود اسمها وجود اینها هم هست؛ و مسأله برمی گردد به اینکه معانی حرفیه معانی انتزاعی است. پس آن که اولا و بالذات وجود دارد همان معانی اسمی است و این معانی حرفیه شؤون معانی اسمیه هستند. حال من یک مطلبی برایتان مثال می زنم که خودش خودبه خود ریاضی هم هست.

شما یک حرکتی را در خارج درنظر بگیرید، و فرض کنید این حرکت یک ابتدائی دارد و یک انتهائی. مجموع این حرکت با مجموع یک زمانی انطباق دارد. مثلا اگر این حرکت یک دقیقه طول کشیده است معنی اش این است که این حرکت ظرف این یک دقیقه را پر کرده است. این حرکت، ابتدائی هم دارد. آیا ابتدای این حرکت در زمان قرار گرفته است یا نه؟ خود حرکت که در زمان است، آیا ابتدای حرکت هم در زمان است؟ .

- البته پاسخ شما این است که «ابتدا» یک امر اعتباری است و حد حرکت است.

استاد: بله، ابتدا حد حرکت است همان طور که «آن» هم حد زمان است؛ یعنی زمان را شما به حسب ذهنتان تقسیم می کنید به دو قسمت. درواقع که دو قسمت نیست. یک حد مشترک برایش درنظر می گیرید، یک نقطه ی زمانی درنظر می گیرید؛ آن وقت ابتدای این [حرکت ] - که حد حرکت باشد- منطبق است بر ابتدای [آن زمان ] . حال آیا «ابتدا» وجود دارد یا وجود ندارد؟ .

- به یک معنا وجود دارد، به یک معنا وجود ندارد.

استاد: بله. معنای حرفی یک چنین چیزی را بیان می کند. وقتی شما می گویید: «من سیر کردم از تهران تا قم» کلمه ی «سیر» خود حرکت را بیان می کند، ولی این حرکت محدود به این حد است که ابتدایش این نقطه ی مکانی است و انتهایش آن نقطه ی مکانی. حال شما برای خود این ابتدا در خارج چه می گویید؟ آیا ابتدا وجود دارد یا وجود ندارد؟ .

- اینجا می گوییم وجود ندارد.

استاد: ولی اینکه وجود ندارد مثل این است که مثلا بگوییم مار پنج سر وجود ندارد؟ آیا به آن نحو وجود ندارد؟ .

- نه، از این جهت وجود ندارد که قبل از آن نقطه حرکت وجود ندارد.

استاد: نه، می دانم. آیا وقتی که حرکت وجود دارد ولی می گویید ابتدا وجود ندارد با آنجایی که حرکت وجود نداشته باشد و ابتدا وجود نداشته باشد یک جور است؟ .

- خیر؛ یعنی این منشأ انتزاعش خود حرکت است.

استاد: بله، به همان معنا. معانی حرفیه همیشه یک چنین چیزی را بیان می کنند.

- البته اینکه می فرمایید، متوجه هستم. منظور بنده این است که تحلیل دقیق تری بفرمایید به گونه ای که تکلیف ذهن و عین روشن بشود؛ یعنی فرضاً مثل کانت می خواهیم ببینیم که سهم ذهن چیست و سهم عالم خارج چیست؟ استاد: اتفاقاً از نظر سهم ذهن و سهم خارج، معانی حرفیه خصوصیتشان این است که می توانند خارج را به همان وضعی که هست منعکس کنند؛ معانی اسمیه است که حالت انتزاع به خود می گیرند؛ یعنی یک چیزی در خارج هست که این چیز در خارج به صورت حد شی ء دیگر و وابسته به شی ء دیگر است که اصلا نمی تواند به هیچ نحو استقلال داشته باشد، بعد ذهن می آید و به صورت «ابتدا» از آن تعبیر می کند؛ آن وقت «ابتدا» می شود یک چیزی درمقابل حرکت. ذهن وقتی این را به صورت معنی اسمی درمی آورد می شود یک چیزی در مقابل حرکت و حال آنکه این «ابتدا» در خارج به صورت [امری ] مقابل حرکت نیست، در حرکت وجود دارد؛ در خارج در «حرکت» وجود دارد. آن وقتی که شما آن را به صورت معنی حرفی درنظر بگیرید، بگویید این حرکت از این نقطه است تا این نقطه، در اینجا شما هیچ تصرفی نکرده اید؛ ذهن شما درست یک آینه ای شده است که بیرون و عالم خارج را همان گونه که بوده است منعکس کرده است. ولی وقتی که شما آمدید و یک لفظ «ابتدا» از این ساختید آن وقت است که انتزاع درست شده است.

- آیا می توانیم بگوییم در خارج آنچه هست فی نفسه است؟ .

استاد: نه، اتفاقاً این طور نیست. «فی غیره» به صورت فی نفسه نیست ولی به صورت فی غیره در خارج هست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است