پس مغالطه ای كه شما كرده اید از اینجا آغاز می شود كه گفتید این امر كه حادث
می شود آیا ابتدا دارد یا ابتدا ندارد؟ كسی جرأت نمی كرد بگوید ابتدا ندارد چون مثل
ماهی می شد كه غرّه و ابتدا نداشته باشد. وقتی گفتیم ابتدا دارد گفتید «ابتدا» منقسم
است یا غیر منقسم؟ [پاسخ به این ] مغالطه این است كه «ابتدا» دو معنا دارد: یكی
ابتدا به آن معنا كه در امور دفعی الحدوث و زمانی البقاء به كار می بریم، یعنی آنِ
وجود، آنِ حدوث. به این معنا امور تدریجی الحدوث ابتدا ندارد. دیگر، ابتدا به
معنای اینكه امر تدریجی الحدوث در زمان وجود دارد و حدش منطبق بر حد زمان
است و نهایتش كه عدم آن است نه وجود آن، بر نهایت فرضی زمان منطبق است. به
این معنا امور تدریجی الحدوث ابتدا دارد. بدین ترتیب اشكال از ریشه برطرف
می شود.
وجود امر تدریجی الحدوث نه در خارج و نه در ذهن هیچ اشكالی ندارد و به هیچ
مانعی بر نمی خورد. بنابراین برهان فخر رازی حتی حركت به معنای قطع را هم
نمی تواند رد كند و حركت به معنای توسط را بعد باید دقیقاً ببینیم كه چیست. البته
روشن شدن سخن میرداماد متوقف بر این است كه قبلاً حركت توسطیه و حركت
قطعیه درست تبیین شده باشد كه در فصل بعد به آن می پردازیم. غرضم این است كه
اگر ابهامی هم در اینجا در حرف میرداماد باقی مانده است در فصل بعد رفع می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 49