مطلب هفتم مانند مطلب ششم، وجهی است برای اینكه حركت قطعی نمی تواند
وجود داشته باشد. البته مرحوم آخوند تصریحی به این مطلب ندارد. در این وجه
گفته شده است كه اگر حركت قطعی وجود داشته باشد، باید آن را ممتد واحد و
متصل واحد بدانیم و بنابراین باید میان ماضی و مستقبل قائل به اتصال باشیم.
( «اتصال» به معنی امتداد نه به این معنا كه در كنار و پهلوی یكدیگر قرار گرفته اند) .
پس لازم می آید كه نیمی از یك امر ممتد، موجود و نیم دیگرش معدوم باشد. هر امر
ممتدی بالاخره باید تمام آن موجود باشد. این مثل آن است كه بگوییم: این جسم با
جسم دیگری كه معدوم است ممتد واحد است. مگر موجود می تواند با معدوم،
امتداد واحد را تشكیل دهد و حال آنكه لازمه ی حركت قطعی این است كه ماضی و
مستقبل ممتد واحد باشند.
جواب این اشكال مثل جواب اشكال قبلی است. موجود و معدوم هایی كه شما
می گویید موجود و معدوم نسبی است نه موجود و معدوم مطلق. ماضی در مستقبل
معدوم است و مستقبل در ماضی معدوم است، اما ماضی در ماضی و مستقبل در
مستقبل موجود است. هركدام در ظرف خودش موجود است و در ظرف دیگری
معدوم، و مجموع این ماضی و مستقبل یك كشش را تشكیل می دهند. در اینجا هم
موجودیت مساوی با موجودیت در آنْ فرض شده است. اگر این طور باشد ماضی
هم در آنْ (به معنای حالا) موجود نیست و مستقبل هم در آنْ موجود نیست، ولی
مگر هرچه بخواهد وجود داشته باشد باید این طور وجودی داشته باشد؟ این مطلب
است كه ذهن را پر كرده كه هرچه كه موجود است الآن باید وجود داشته باشد. معنی
«موجود» این نیست كه الآن باید وجود داشته باشد. هر چیزی نحوه ی وجود خاص به
خود را دارد. آن كه وجودش وجود زمانی است، باید در زمان خودش وجود داشته
باشد؛ در زمان خودش، نه در زمانی غیر از زمان خودش و نه در آنْ. در جلسه ی بعد
فصل دوازدهم را آغاز می كنیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 105