این مطلب را كه مرحوم آخوند ذكر می كند فوراً یك استدراك می كند كه استدراك
بسیار لازمی است. آن استدراك این است كه این مطلب اخیر كلیت ندارد، یعنی این
امر كه حتماً حركت، خودش وجودی غیر از وجود قابل حركت دارد و حركت در
ظرف خارج بر متحرك عارض می شود در همه جا صادق نیست.
مدعای اصلی ما در اینجا این است كه فاعل حركت غیر از قابل حركت است.
حركت نیاز به فاعل دارد و فاعل حركت نمی تواند عین قابل حركت باشد. ما از این
جهت نمی خواهیم استدراكی كرده باشیم. ولی ضمن اینكه این مطلب را بیان
می كردیم كه فاعل حركت غیر از قابل حركت است مطلب را به این شكل تقریر
كردیم كه وجود خود حركت با قابل حركت دو وجود منحاز است، یعنی حركت در
ظرف خارج، عارض بر موضوع خودش كه جسم باشد شده است. مرحوم آخوند در
مورد این جهت است كه استدراك می كند.
می گوید یك نكته ی دقیقی در اینجا هست كه ما درباره ی آن نكته ی دقیق بعد بحث
خواهیم كرد ولی اجمالاً در ذهنتان باشد كه همیشه نسبت حركت و موضوع حركت
نسبت قابل و مقبول- به آن شكل كه عرض كردیم- نیست. همیشه نسبت متحرك به
حركت، نسبت دو امر نیست كه حركت، چیزی و متحرك چیز دیگری باشد. خواهیم
گفت كه ما در طبیعت و در عالم هستی چیزی داریم كه متحرك بالذات است و آن
جوهر است. قدما چون قائل به حركت در جوهر نبودند قائل به متحرك بالذات
نبودند ولی ما بعد ثابت خواهیم كرد كه جوهر، متحرك بالذات است و اصل همه ی
حركات، همان حركت متحرك بالذات است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 117
- بنا بر حركت جوهریه نسبت موضوع حركت (یعنی قابل حركت) و خود حركت،
نسبت عارض و معروض نیست، نسبت محمول بالضمیمه و موضوع خودش نیست.
در حركت جوهر، ما متحرك و حركت داریم ولی متحرك و حركت خارجاً یك چیز
است. وقتی می گوییم متحرك بالذات، معنایش این است كه چیزی به اعتباری
متحرك است و به اعتباری حركت، همان طور كه به یك اعتبار، همانی كه بیاض
است ابیض هم هست. پس اگر در حركت جوهر، از متحرك و حركت سخن
می گوییم باید متوجه باشیم كه عروض حركت بر متحرك، عروض تحلیلی و عقلی
است نه خارجی. در خارج، ما موضوعی نداریم كه حركت عارض آن شده باشد،
بلكه متحركی داریم كه خودش حركت است.
پس اینكه ما گفتیم هر حركتی نیازمند به قابل و موضوعی غیر از خودش است، در
حركات عرَضی صدق می كند نه در حركت جوهری. در حركت جوهری موضوع
حركت و خود حركت خارجاً متحدند و فرق بین حركت و متحرك اعتباری است؛
حركت عقلاً غیر از متحرك است ولی در خارج عین متحرك است. پس نباید تصور
كرد كه هرجا كه متحركی هست وجود متحرك باید غیر از وجود حركت باشد.