برهان ششم نزدیك به برهان پنجم است. در برهان پنجم گفتیم كه شی ء از آن جهت
كه حركت و به طور كلی هر اثری را قبول می كند بالقوه است یعنی فاقد فعلیت آن اثر
است و از آن جهت كه موجد یك اثر مثل حركت است بالفعل است، یعنی كمال آن
اثر را باید بالفعل واجد باشد و آن اثر را نمی تواند نداشته باشد. پس اگر شی ء،
به وجود آورنده ی حركت خود باشد لازم می آید در آنِ واحد هم واجد یك شی ء
باشد هم فاقد آن شی ء.
در برهان ششم همین مطلب به نحو دیگری بیان می شود. می گویند شی ء از آن
جهت كه چیزی را قبول می كند «ممكن» است، یعنی نسبتش با آن شی ء نسبت
امكان است؛ ممكن است كه آن شی ء را داشته باشد و ممكن است آن را نداشته
باشد. اما شی ء از آن جهت كه علت فاعلی است همیشه جنبه ی ایجابی دارد. «الشی ء ما
لم یجب لم یوجِد» و قهراً به طریق اولی «لم یوجَد» . حكما می گویند «الشی امكن فاوُجب
فوجب فاوُجد فوُجد» . بنابراین شی ء تا به مرحله ی ایجاب نرسد اثر از آن صادر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 133
نمی شود. به عبارت دیگر، نسبت هر اثر به مؤثر خود نسبت ایجابی است یعنی
نسبت شی ء است به شیئی كه نسبت به آن ضرورت دارد و نسبت اثر به قابل، نسبت
امكانی است یعنی نسبت شی ء است به شیئی كه ممكن است آن را داشته باشد یا
نداشته باشد. اگر بنا بشود دهنده عین پذیرنده باشد لازم می آید نسبت اثر به یك
شی ء، هم نسبت ایجابی باشد و هم نسبت امكانی و این محال است.
این شش برهانی است كه موروث از حكماست در اثبات اینكه هر متحركی
نیازمند به محركی غیر از خودش است؛ نه تنها نیازمند به محرك است بلكه نیازمند
به محركی غیر از خود شی ء است.
فخر رازی بر همه ی این ادله ی ششگانه ی حكما ایراد وارد آورده است. ابتدا بر سه برهان
اول ایراد وارد كرده است، همان سه برهانی كه ما هم جدا ذكر كردیم. یكی این بود
«لو كان الشی ء متحركاً لذاته امتنع سكونه» ، دیگر این بود كه «لو كان الشی ء متحركاً لذاته
لزم اجتماع اجزاء الحركة» و برهان سوم این بود كه اگر شی ء ذاتاً متحرك باشد یا برای
آن حالت ملایم هست و یا نیست الی آخر.