گفتیم فخر رازی مناقشه ی خود درباره ی دلیل چهارم را این طور تقریر كرد كه هر
جسمی سه خصوصیت دارد: یك سلسله اعراض و عوارض دارد و مخصوصاً یك
عرض لازم دارد و آن قابلیت ابعاد سه گانه است، دیگر اینكه صورت جسمیه دارد و
سوم اینكه ماده ی مشتركه دارد كه هر جسمی مركب از ماده و صورت است. تا اینجا
مناقشه ی فخر رازی در اطراف صورت جسمیه بود. حال می آید سراغ ماده ی جسمیه،
همان كه حكما آن را «هیولی» می نامند. حرف حكما همچنان كه در
منظومه در اوایل
طبیعیات هم آمده این است كه «الهیولی فی عالم الطبیعه شی ء واحد» و حتی می گویند
«شخصٌ واحد» . می گوید شما فلاسفه چه دلیلی دارید كه هیولی و ماده ی اولیه ی اجسام،
در همه ی اجسام یك چیز است یعنی یك حقیقت است؟ شاید ماده ی اجسام در اجسام
مختلف متعدد باشد. شما به چه دلیل می گویید ماده ی هوا با ماده ی آب هر دو یكی
است؟ به چه دلیل می گویید ماده ی عالم یك چیز است و صورتها گوناگون هستند؟
شاید ماده ها مختلف باشند. اگر قبول كنیم كه ماده ها مختلف اند، آن وقت می توانیم
اختلاف اجسام در لوازم را توجیه كنیم. اگر یك جسم، حركت خاصی را دارد اما آن
جسم دیگر آن حركت را ندارد می گوییم این اختلاف به این دلیل است كه ماده ی این
با ماده ی آن اختلاف دارد. چرا سنگ از بالا به پایین می رود ولی دود از پایین به بالا
می رود؟ ممكن است این را از راه ماده اش توجیه كرده بگوییم ماده ای كه بر آن،
صورت سنگی عارض شده است غیر از ماده ای است كه بر آن صورت دودی
عارض شده است و از این جهت حركات سنگ و دود اختلاف دارد. پیش از این،
بحث ما بر سر صورت جسمیه بود. به صورت فعلاً كاری نداریم، گیریم صورت
جسمیه در همه ی اجسام واحد باشد، دلیلی نداریم كه ماده در همه ی اجسام واحد باشد.
این هم ایراد دیگری است كه فخر رازی می گیرد.
مرحوم آخوند به این ایراد هم جواب می دهند. می گویند آن چیزی كه تو اسمش را
ماده گذاشتی ماده ی واقعی نیست. ما اول باید ببینیم كه چرا در اشیاء قائل به وجود
ماده می شویم تا بعد ببینیم آن دلیلی كه راهنمای ما به وجود ماده است به ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 156
چه
مطلبی را ارائه می دهد؟ دلیل، به ما این مطلب را می رساند كه در اشیاء چیزی وجود
دارد كه آن چیز قوه ی محض و قابلیت محض است. یك وقت كسی قائل به وجود ماده
نمی شود. چنین كسی نه به ماده ی واحد قائل است و نه به ماده ی متكثر. اما اگر كسی قائل
به وجود ماده شد باید ببیند برهانی كه می گوید در همه ی اجسام ماده وجود دارد، چه
چیزی را اثبات می كند؟ برهان اثبات می كند كه در همه ی اشیاء چیزی وجود دارد كه
آن چیز هیچ هویتی جز قابلیت محض ندارد؛ جز استعداد محض هیچ فعلیتی ندارد.
تمام فعلیتش این است كه قوه و امكان سایر اشیاء است كه ما اگر برای آن بیش از
این حیثیتی قائل بشویم آن دیگر ماده نمی شود، بلكه مجموعی از ماده و صورت
می شود. چیزی كه حیثیتش فقط حیثیت ماده باشد، قوه ی محض، استعداد محض و
قابلیت محض است و فقط امكان پذیرش دارد. ماده آن چیزی است كه به موجب
آن، شی ء می تواند بپذیرد و غیر از مناط پذیرش مناط هیچ چیز دیگری نیست. آن
وقت شما (فخر رازی) می گویید شاید ماده منشأ حركات گوناگون اشیاء مختلف
باشد. اینجا این ماده ی شما حیثیتی غیر از حیثیت ماده بودن پیدا كرده است چون
منشأ اختلاف حركات شده است. پس ماده ی شما در واقع ماده نیست چیز دیگری
است. وقتی ما ماده را اثبات كردیم به عنوان حقیقتی كه «لا حقیقة لها الاّ القابلیة، لا
حقیقة لها الاّ الاستعداد، لا حقیقة لها الاّ أنها قوّة محضة» دیگر نمی تواند در اشیاء دو جور
باشد. چیزی كه حقیقتش قوه ی محض است دیگر تصور ندارد كه در اشیاء، مختلف
باشد.
بعد فخر رازی به برهان پنجم- كه همان برهان قوه و فعل است- ایراد گرفته است.
این ایراد باز از آنجا ناشی شده است كه او معنای قوه را آنچنان كه باید درك نكرده
است و لهذا دیگر بحثی از آن نمی كنیم.