میرداماد می گوید این ایراد اگر وارد باشد حتی بر مبنای كسانی هم كه قائل به
حركت توسطی هستند و حركت قطعی را امر ذهنی می دانند وارد است چون آنها كه
حركت قطعی را ذهنی می دانند، مقصودشان این است كه حركت قطعی تصویری از
حركت توسطی در خیال است كه تدریجی الحصول است. این برهان امر
تدریجی الحصول را به كلی نفی می كند؛ بنابراین اگر برهان تمام باشد بر حركت قطعی
در ذهن هم وارد است. این را باید مقداری توضیح دهیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 45
- در باب اینكه چگونه است كه ما یك امر غیرمتصل را به صورت متصل می بینیم
نظر قدما و امروزیها تا حدی به هم نزدیك است. باران كه می آید، چشم ما آن
قطرات را به صورت یك خط می بیند. همچنین چشم ما شعله ی جوّاله یا آتشِ
آتش چرخان را به صورت یك دایره می بیند. قدما می گفتند تصویری از آتش
آتش چرخان در نقطه ای از نقاطی كه از آن می گذرد وارد چشم ما می شود و از چشم
به خیال می رود و در آنجا لحظه ای باقی می ماند و سپس محو می شود. ولی قبل از
آنكه این تصویر محو شود تصویر دیگری از آن كه اكنون به نقطه ای دیگر رفته است
در كنار آن قرار می گیرد و این امر ادامه پیدا می كند به طوری كه این [تصویر] در
خیال ما به صورت یك دایره رسم می شود. ولی امروزه ثابت كرده اند كه این عمل
در خیال صورت نمی گیرد، بلكه در خود چشم صورت می گیرد. پس این اشتباه
مربوط به خیال نیست، بلكه به سبب آن چیزی است كه در خود حس صورت
می گیرد. تصویری كه روی شبكیه ی چشم قرار می گیرد، [یك شانزدهم ثانیه ] باقی
می ماند، و بعد تصویر دوم در كنار آن قرار می گیرد. اگر آتش چرخان یك دور را
خیلی سریع طی كند اصلاً در شبكیه ی چشم به صورت یك دایره رسم می شود. پس
نظریه ی قدیم و جدید نتیجتاً یكی است.
میرداماد می گوید شما قبول دارید كه حركت قطعیه در خیال تدریجی الحصول و
تدریجی الحدوث است. می گویید حركت قطعی یعنی تصویری از حركت توسطی در
خیال، و حركت توسطی كه در خارج امری بدون امتداد و بُعد و بدون قبل و بعد است
در خیال ما تدریجی الحصول است و قبل و بعد دارد. اما برهان امثال فخر رازی
می گوید اساساً امر تدریجی الحصول محال است. اگر امر تدریجی الوجود اساساً
محال است دیگر خارج و ذهن ندارد. پس بهمنیار و امثال او بی دلیل خود را قانع
كرده اند كه این ایراد بر حركت به معنی قطع وارد است نه بر حركت به معنی توسط.
پس باید ریشه ی اشكال را از بیخ و بن درآورد و باید حل كرد كه قضیه چیست.
میرداماد می گوید شما میان «وجود شی ء در آنْ» و «وجود شی ء در زمان» فرق
نگذاشته اید. نحوه ی وجود شی ء در زمان با نحوه ی وجود شی ء در «آن» دو نحوه ی از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 46
وجود است
[1]. وجود شی ء در آن، همین است كه شی ء دفعتاً در یك آنْ وجود
پیدا كند ولی وجود شی ء در زمان این گونه نیست. زمان امری ممتد است و هر
حركتی كه وجود پیدا می كند وجودش ممتد به امتداد زمان و منطبق بر زمان است.
همان طور كه در زمان، هر جزء قبل از یك جزء دیگر است در امر زمانی هم هر
جزئی از وجود شی ء، قبل از جزء دیگر است و هر جزئی از وجود امر زمانی منطبق
بر جزئی از زمان است.
[1] . مسئله ی «بعد رابع» كه در فلسفه ی ما پیدا شده ریشه اش همین سخن میرداماد است، گو اینكه بعد
ملاصدرا این را با حركت جوهری و برخی مباحث دیگر توأم كرده و مطلب صورت دیگری پیدا كرده
است.