برهان محرك اول مبتنی بر اصول و مقدماتی است كه شاید در بیان ارسطو جمع
نشده است ولی ارسطو خود به آنها قائل بوده است. یك اصل در برهان محرك اول
این است كه حركت نیازمند به محرك است. اصل دوم این است كه طبیعت، از
حركت خالی نیست. هرچیزی كه طبیعی است، یعنی هر چیزی كه جسم یا جسمانی
است، متحرك است. البته مراد از حركت در اینجا حركت به معنای اعم یعنی «تغیر»
است. مراد این نیست كه حتماً باید تغیر تدریجی باشد؛ تغیرات غیرتدریجی را هم
شامل می شود. اصل سوم این است كه تسلسل علل محال است، یعنی عللی كه در
طول یكدیگر قرار می گیرند باید منتهی به علتی شوند كه آن علت، معلول علت
دیگری نباشد.
یك اصل دیگر در اینجا هست كه معلوم نیست واقعاً ارسطو آن را هم در برهان
خودش در نظر گرفته بوده است یا نه. در تقریری كه فلاسفه ی اسلامی معمولاً می كنند
این اصل چهارم را هم مورد نظر قرار می دهند كه اگر آن را در برهان دخالت ندهیم
چهره ی این برهان عوض می شود و مورد ایراد واقع می شود كه فلاسفه ی جدید هم به آن
ایراد گرفته اند.
آن اصل چهارم این است كه هر علتی با معلول خودش معیت دارد، یعنی علت از
معلول خودش نه تنها زماناً انفكاك ندارد بلكه حتی تقدم و تأخر هم ندارد و
بنابراین محرك همیشه باید همراه حركت وجود داشته باشد. محرك حقیقی آن
چیزی است كه در حال حركت و تغیر وجود دارد و نمی شود محرك بر حركت زماناً
تقدم داشته باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 107
- پس چهار اصل یا مقدمه ی برهان اثبات محرك اول به طور خلاصه از این قرارند:
اصل اول: هر حركتی نیازمند به محرك است.
اصل دوم: طبیعت از تغیر یا حركت به معنای اعم خالی نیست.
اصل سوم: تسلسل علل محال است.
اصل چهارم: هر علتی با معلول خودش، و در اینجا محرك با حركت، معیت دارد.
با مجموع اینها چگونه برهان را بیان می كنند؟ می گویند ما الآن هزاران حركت در
خارج می بینیم. به حكم اصل اول كه حركت بدون محرك نمی تواند باشد، هركدام از
این حركات محال است بدون عامل محرك صورت گیرد. عامل یك حركت، مثلاً
افتادن برگ یك درخت، یا طبیعت است یا طبیعت نیست. به بیان دیگر آن عامل یا
جسم و جسمانی و به عبارت دیگر مادی است یا مادی نیست. اگر این عامل، مادی
نباشد معنایش این است كه این حركت، مستند به یك علت غیرمادی یعنی علت
غیر متحرك است. پس ما در همان قدم اول به محرك غیرمتحرك رسیدیم. اما اگر
بگوییم كه عامل این حركت یك امر مادی است- كه این دومی درست است- این
طبیعت و ماده كه مبدأ این حركت است به حكم اصل دوم كه طبیعت از تغیر و
حركت خالی نیست، خودش متغیر است. نقل كلام می كنیم به منشأ تغیرِ آن طبیعت
یا ماده ای كه این حركت را ایجاد می كند. آن منشأ تغیر اگر مادی باشد باید متغیر
باشد تا این حركت را ایجاد كند، چون طبیعت نمی تواند غیر از این باشد. دوباره به
آن منشأ تغیر نقل كلام می كنیم. اگر متغیر باشد باز نیازمند به مغیِّر و محرك است و
چون تسلسل محال است پس سلسله ی محركها باید به محركی كه «غیر متحرك»
است منتهی شود. چنانكه گفتیم «محرك اول» در اصطلاح ارسطو یعنی محرك
غیرمتحرك.