در اینجا ممكن است این توهم پیش بیاید كه آیا مقصود مرحوم آخوند از این
استدراك این است كه ما در خارج متحركی داریم كه بالذات متحرك است به معنی
اینكه نیازی به محرك ندارد؟ آیا مرحوم آخوند می خواهد بگوید كه این اصل
ارسطویی كه «هر متحركی نیازمند به محركی غیر از متحرك است» در باب حركت
جوهر صادق نیست و یك استثنا برای آن قاعده ی ارسطویی است؟ نه، این طور
نیست. البته طبق این مبنا این قاعده ی ارسطویی معنای خاصی پیدا می كند. پس در
مورد اصل قاعده ی ارسطویی این استدراك به معنای استثنا نیست بلكه به معنای
تفسیر و توضیح است.
آن توضیح این است كه در باب حركت عرضی اگر می گوییم حركت نیازمند به
محرك است به نحو «جعل تألیفی» است. «متحرك نیازمند به محرك است» یعنی
نیازمند به قوه ای است كه حركت را به آن افاضه كند، همان طور كه علتی باید قیام یا
علم را به زید بدهد. زید چیزی است؛ علت می آید زید موجود را عالم می كند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 118
جاعل به جعل تألیفی، شیئی را كه فی حد ذاته غیر متحرك است متحرك می كند
همان طور كه عاملی آب را گرم می كند، كه كلمه ی «جعل» در اینجا دو مفعولی است.
در باب حركت جوهری هم می گوییم حركت نیازمند به محرك است و نیز
می گوییم حركت نیازمند به جاعل است. پس این اصل را كه حركت نیازمند به
محرك است نفی نمی كنیم. اما در اینجا محرك، جاعل نفس متحرك است، چون
نفس متحرك عین حركت است.
پس مرحوم آخوند كه در اینجا این «لكن هنا دقیقة ستعلم بها» را می گوید برای این
است كه دو نكته برای ما روشن شده باشد. وقتی می گوییم هر حركتی نیازمند به
محرك است اولاً در همه جا حركت را با متحرك، دو شی ء در خارج ندانیم و ثانیاً
اگر می گوییم حركت نیازمند به جاعل است نحوه ی جعل را بدانیم. اگرچه مفهوم
محرك، ظاهرش جعل تألیفی است ولی وقتی می گوییم محرك، یك مفهوم
وسیعتری را در نظر می گیریم به طوری كه معنای جاعلِ نفسِ متحرك را نیز كه به
نحو جعل بسیط است شامل می شود. مراد ارسطو از «محرك» همان مفهوم جاعل به
جعل تألیفی بوده است، یعنی جاعلی كه جسم را متحرك می كند، اما [با نظریه ی
مرحوم آخوند] محرك معنای وسیعتری پیدا می كند.