ما قبل از آنكه برهان این قاعده را ذكر كنیم اول مطلب را از جای دیگر یعنی از آنچه
كه می بینیم شروع می كنیم. یك امری كه ما در عالم احساس می كنیم و برایمان
مسلّم است و جای هیچ گونه شك و تردید نیست این است كه اشیائی در عالم
حادث می شوند. این گل كه در بهار امسال وجود پیدا كرده است در زمستان گذشته
نبود و نوزادی كه امسال وجود دارد در سال پیش نبود. در اینجا به چند صورت
می توان اظهار نظر كرد.
یك طرز فكر این است كه بگوییم این رویدادها امری ظاهری است یعنی در واقع
هیچ چیزی در عالم حدوث پیدا نمی كند؛ هرچه هست از ازل بوده است و تا ابد هم
باقی خواهد ماند. ما به نظرمان می آید كه چیزهایی حادث می شوند ولی در واقع
چیزی حادث نمی شود؛ آنچه روی می دهد تنها جابجا شدن اشیاء است. مثلاً ما كه
در اینجا هستیم در یك وضع خاص نشسته ایم؛ من اینجا نشسته ام و شما آنجا
نشسته اید. اگر این وضع را بهم بزنیم و هركس جای دیگری بنشیند ظاهری عوض.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 193
شده است ولی چیز جدیدی كه قبلاً نبوده در اینجا به وجود نیامده است. یكی از
دلایلی كه برای این مطلب ذكر شده این است كه اگر چیز جدیدی بخواهد به وجود
بیاید لازم می آید «عدم» تبدیل به «وجود» بشود. عدم كه تبدیل به وجود نمی شود؛
پس اساساً هیچ چیزی وجود پیدا نمی كند. این نظریه ای است كه در دنیای قدیم
مطرح بوده است و در دنیای جدید هم كم و بیش طرفدارانی دارد. فیلسوفی در
یونان قدیم به نام پارمنیدس كه از فلاسفه ی الیایی است حتی منكر حركت در خارج
شده است. می گوید هیچ چیزی در عالم حدوث پیدا نمی كند و حركت هم یك امر
ظاهری است. این یك نوع طرز فكر در این باب است.
یك طرز فكر دیگر این است كه اشیائی دائماً در عالم معدوم می شوند و اشیاء
دیگری از نو به وجود می آیند. نظریه ای عرفا دارند كه از آن كم و بیش این مطلب را
می شود استنباط كرد، گو اینكه آنها هیچ مطلبی را به شكل فلسفی اظهار نمی كنند.
نظریه ی «تجدد امثال» كه نظریه ی خاصی در میان عرفاست شبیه مطلبی است كه عرض
كردیم. عرفا معتقدند كه عالم دائماً در حال معدوم شدن و موجود شدن است. اگرچه
آنها هم شاید معدوم شدن واقعی را قائل نیستند، آنچه كه آنها می گویند «قبض و
بسط» است یعنی عالم یك حالت بسطی پیدا می كند و دوباره منقبض می شود، مثل
نوری كه آن را پخش كنند و بگیرند، پخش كنند و بگیرند
[1].
شاید نظر اغلب مردم عامی این طور باشد كه چیزی كه به وجود می آید نیست
مطلق بوده و سپس به وجود آمده است. اما آنچه مسلماً به عنوان نظریه ی سوم
می تواند در اینجا مطرح شود نظریه ی فلاسفه است كه آن را بعد طرح می كنیم. پس ما
عجالتاً در عالم چیزی به نام حدوث اشیاء داریم.
[1] . سؤال: آیا این همان نظریه ی كمون و بروز است؟ .
استاد: كمون و بروز باز معنایش این است كه هیچ چیزی از نو وجود پیدا نمی كند. آن را می خواستم
عرض كنم ولی لزومی نداشت. نظریه ی كمون و بروز این است كه هرچیزی كه ما خیال می كنیم تازه
است یك شی ء مخفی است كه ظهور پیدا كرده است و الاّ در واقع هیچ چیز تازه ای نیست.