از انحاء دیگر تقدم «تقدم بالشرف» است. در اینجا قهراً مسئله ی «خیر و شر» مطرح
می شود: آیا قوه خیر است یا فعلیت؟ این امری است تقریباً در حد وضوح كه
فعلیت، خیر از قوه است و هیچ خیریتی در قوه نیست. قوه اگر خیریتی داشته باشد
به تبع فعلیت خودش است، نه اینكه بذاته خیریت داشته باشد. بلكه همان طور كه در
باب خیر و شر اثبات شده است، شریت ها همیشه از قوه ها پیدا می شود. اگر در عالم،
فقط فعلیت محض می بود و هیچ قوه ای نمی بود، شری در عالم وجود نداشت.
در فصل بعد هم گفته خواهد شد كه «شر» عبارت است از عدم چیزی كه شأنیت و
قوه ی آن وجود دارد ولی فعلیتش وجود ندارد. مثلاً ما جهل را شر می گوییم. جهل از
آن جهت شر است كه قوه و استعداد و امكان علم در یك جا هست ولی فعلیت علم
در آنجا نیست. اگر استعداد علم بود و تبدیل به فعلیت شده بود دیگر جهل نبود، پس
شر هم نبود. همچنین اگر فعلیت علم نبود و استعداد علم هم نمی بود باز هم شر نبود. این دیوار جاهل است، ولی عالم نبودن دیوار شر نیست، چون امكان عالم شدن
برای دیوار وجود ندارد. شما وقتی در یك جامعه ی انسانی ببینید كه انسانهایی جاهل
مانده اند، آن را شر و بدبختی تلقی می كنید ولی این امر را كه گوسفندان یك گله
جاهل مانده اند شر حساب نمی كنید، چون در آنها امكان عالم شدن نیست. پس
جهل از آن جهت شر است كه نبودِ علم است با امكان بودِ علم، كه ایندو مقوم شریت
است. مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 222
نوع دیگر شرور، شروری است كه به اصطلاح از «وجود بالقیاس» پیدا می شود، مثل
آنجا كه یك امر وجودی به سبب تزاحمهایی كه در عالم طبیعت وجود دارد منشأ
عدم دیگری می شود و ما آن امر وجودی را «شر» می نامیم. مثلاً می گوییم تگرگ شر
است، زیرا محصولات كشاورزی و گلها و درختها را از بین می برد. آیا اگر در عالم
ما امكان استعدادی وجود نمی داشت و هیچ چیزی در هیچ چیزی اثر نمی گذاشت،
باز هم تگرگ شر می بود؟ اگر استعداد، وجود نداشت، با آمدن تگرگ هیچ
شكوفه ای از بین نمی رفت و مثل آن بود كه تگرگ روی سنگها فرود آمده باشد. اگر
در عالم، استعداد پذیرندگی نمی بود، وجود هیچ چیزی برای هیچ چیزی شر
نمی بود، چون هیچ چیزی در هیچ چیز دیگری اثر نمی گذاشت. پس شر از امكان
برمی خیزد و فعلیتها از آن جهت كه فعلیت اند خیر محض هستند. شر از عدم
برمی خیزد و عدمها تا پای امكان در میان نباشد، نیستند. البته نمی خواهیم بگوییم امكانها شرّ مطلقند. در این دنیا خیرات هم از امكان
استعدادی بر می خیزد ولی امكان استعدادی و ماده و هیولی كه به قول این آقایان
باب خیرات را در این عالم فتح می كند ملازم با امكان شرور هم هست. پس امكان
همان طور كه باب خیر را باز می كند، باب شر را هم باز می كند. به هر حال فعلیت تقدم بالشرف بر قوه دارد. البته در اینجا ممكن است ایرادی
مطرح شود كه مرحوم آخوند تحت عنوان «وهمٌ و اندفاعٌ» متعرض آن می شوند كه
بحث خوبی هم هست [1].
[1] . [این بحث در دو صفحه بعد می آید. ]