سؤالی كه در همه ی اذهان در اینجا پیدا می شود این است كه ما به خود طبیعت نقل.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 278
كلام كرده می گوییم طبیعت متغیر است و هر متغیری علت می خواهد و چون علتِ
امر متغیر باید متغیر باشد علت طبیعت هم باید متغیر باشد. سراغ علت طبیعت
می رویم كه چون متغیر است علت متغیر می خواهد. پس لازم می آید یك سلسله
علل متغیرِ بی پایان داشته باشیم و در نهایت امر هم به هیچ علت ثابت كه «علت
العلل» باشد نرسیم كه براهین تسلسل این مطلب را ابطال می كند.
پاسخ می دهند كه متغیر، آن وقت به علتی متغیر نیاز دارد كه تغیر، «وصف ذاتی»
آن متغیر نباشد. در اینجاست كه قاعده ی «هر متغیری نیازمند به علت متغیر است»
صادق است. ولی آنجا كه تغیر و حركت، وصف ذاتی متغیر است، به یك اعتبار- به
تعبیر من- می توانیم بگوییم كه اساساً نیازی به علت نیست و به اعتبار دیگر
می توانیم بگوییم كه چنین متغیری نیاز به علت متغیر ندارد. امر ثابت می تواند و
بلكه باید علت امر متغیری باشد كه تغیر آن، ذاتی آن است.
برای توضیح مطلب ابتدا باید این دو اعتبار را تشریح كنیم. یك وقت طرح بحث
بر اساس تغیر است نه متغیر. در متغیری كه تغیر و حركت، صفت ذاتی آن است علت
این حركت و تغیر چیست؟ پاسخ این است كه حركت و تغیر در اینجا علت
نمی خواهد چون ذاتی است و «الذاتی لا یعلّل» . اما اگر بحث را روی متغیر بیاوریم
اشكال این طور طرح نمی شود كه تغیر متغیر، علتی می خواهد كه متغیر باشد تا گفته
شود این در تغیرهایی صادق است كه ذاتیِ متغیر نباشند و تغیرهایی كه ذاتیِ متغیر
هستند اساساً علت نمی خواهند؛ بلكه اشكال این طور مطرح می شود كه متغیر
نیازمند به علت متغیر است. در پاسخ این تقریر از اشكال چنین می گوییم كه این
اصل در متغیرهایی صادق است كه تغیر آنها ذاتی نباشد. متغیرهایی كه تغیرشان
ذاتی است احتیاج به علت دارند ولی نه علت متغیر، بلكه علت ثابت. این تقریر دو
اعتباری است كه در ابتدا عرض كردیم. البته چنانكه گفتیم مرحوم آخوند این
تشقیق را مطرح نكرده است.