در اینجا سه مطلب است كه معمولاً با یكدیگر مخلوط می شود و همین سبب
اشتباهات زیادی شده است. یك مطلب همان است كه ما در باب موضوع حركت،
یك وقت می گوییم حركت نیاز به موضوع دارد از باب اینكه عرض است و یا
حركتِ یك عرض است و عرض موضوع می خواهد. گفتیم در اینجا این محل بحث
نیست. مطلب دوم این است كه حركت موضوع می خواهد از باب اینكه حادث است
و هر حادثی ماده می خواهد كه این محل بحث است.
مطلب سوم كه آن هم محل بحث نیست مربوط است به آنچه كه در باب مشتق
بحث می كنند و آن این است كه آیا ما می توانیم به حركت، «متحرك» اطلاق كنیم؟
(مثل آنچه كه در باب وجود می گویند كه آیا به وجود می توانیم موجود اطلاق كنیم. )
جواب این است كه در امور انتزاعی محض، مشتق به مبدأ اشتقاقش صدق نمی كند؛
مثلاً به ابوّت نمی توانیم أب اطلاق كنیم چه مفهوم مشتق را بسیط بدانیم و چه مركب.
ولی در مواردی كه مفهوم، انتزاعی به آن معنا نباشد یعنی مفهومی كه منتزع از شی ء
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 321
دیگر باشد نباشد، در آنجا مشتق به مبدأ اشتقاق خودش هم صدق می كند، مثل
وجود و موجود. در باب وجود و موجود، اگر ما قائل به اصالت ماهیت باشیم، به
هیچ نحو نمی توان به وجود، موجود اطلاق كرد و این به مسئله ی مشتق مربوط نیست.
اگر قائل به اصالت وجود شویم و برای وجود حقیقتی قائل باشیم، آن وقت است كه
می توانیم به وجود موجود بگوییم.
در اینجا هم عیناً همین طور است. یك وقت بحث سر این است كه آیا ما به
تجدد می توانیم متجدد اطلاق كنیم؟ پاسخ این است كه اگر قائل به اصالت وجود
بشویم و حركت را نحوه ی وجود بدانیم و صرف یك مفهوم انتزاعی از ماهیات
نشماریم، یعنی تجدد را صفت ذاتی وجود بدانیم، می توانیم همانی را كه تجدد است
متجدد هم بنامیم ولی این ربطی به مسئله ی موضوع در باب حركت ندارد. كسانی كه
در باب نسبت حركت به مقوله می گویند مقوله موضوع است، اگر مرادشان موضوع
مصطلحی باشد كه ما می گوییم یعنی همین كه هر حركتی نیاز به موضوع دارد این
مسئله ی دیگری است. پس اینجا سه مسئله است كه نباید با یكدیگر خلط شود.