اینجا قهراً این سؤال پیش می آید كه آیا بر شی ء ساكن، زمان می گذرد یا زمان
نمی گذرد؟ من كه به اندازه ی یك دقیقه در اینجا ساكن هستم، آیا این سكون من یك
امتداد یك دقیقه ای دارد یا ندارد؟ اگر ندارد پس غلط است كه من بگویم یك دقیقه
اینجا بودم. وقتی می گویم یك دقیقه اینجا بودم یعنی یك دقیقه زمان بر بودن من
انطباق دارد و تنها یك امر ممتد بر یك امر ممتد قابل انطباق است. پس اگر بودن من
امتداد دارد پس باید حركت داشته باشد و اگر امتداد ندارد، چگونه یك امر ممتد بر
یك امر غیرممتد قابل انطباق است؟ این مثل این است كه بگوییم یك نقطه را بر این
متر انطباق می دهیم. كسانی كه این حرف را زده اند ناچار باید بگویند كه سكون امر
زمانی نیست بلكه «بالعرض و المجاز» زمانی است. وقتی یك شی ء یك ساعت
حركت می كند این حركت واقعاً امتدادی به امتداد زمان دارد و در سكون هم همین
طور است منتها در حركت دو امتداد است، امتدادی به امتداد زمان و امتدادی به
امتداد مسافت، و سكون در واقع امتدادی است به امتداد زمان. به عبارت دیگر،
حركت حقیقتی است دو بعدی كه بعدی به حسب زمان و بعدی به حسب مسافت
دارد ولی سكون، حقیقتی یك بعدی است كه بعد زمانی دارد ولی بعد مسافتی ندارد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 356
علت اینكه سكون بعد دارد این است كه خودش نوعی از حركت است، ولی
حركت شی ء است در جای خودش و لذا زمان دارد. به این اعتبار است كه همان طور
كه واقعاً یك ساعت حركت، منطبق بر یك ساعت زمان است، یك ساعت سكون
هم واقعاً منطبق بر یك ساعت از زمان است. شی ء چون در جای خودش حركت
داشته بر زمان منطبق می شود و الاّ صرف یك قرار بدون زمان سكون نیست.
اگر این طور بگوییم پس هر سكونی هم امر وجودی است؛ یعنی عدم محض و
لاوجود محض نیست. شی ء در حالی كه ساكن است متلبس به امری وجودی است
كه آن امر وجودی نوعی از حركت است. پس، از این جهت زمانی بودن سكون
درست می شود.
پس بنا بر قول حكما كه از سكون به قرار تعبیر كرده اند و یا متكلمین كه به اكوان
متتالی تعبیر كرده اند، سكون می شود امر وجودی. بنابراین، هم حركت عبارت
می شود از نحوی از اكوان به قول متكلمین و نحوه ای از كون به قول حكما و هم
سكون، و به هرحال طبق این نظر، سكون امر وجودی می شود. بنا بر این قول، نسبت
میان سكون و حركت نسبت تضاد است. این یك قول.