از اینجا این نتیجه را در باب ماده و صورت می گیرند: «شیئیة الشی ء بصورته لا
بمادته» . این اتفاقاً یك حرف خیلی قدیمی هم هست كه هویت و واقعیت یك شی ء
به صورتش بستگی دارد نه به ماده اش. اگر صورت همان صورت باشد، ولو ماده ی
شی ء تغییر كند و تبدیل به یك ماده ی دیگر شود واقعیت شی ء محفوظ است و از بین
نمی رود. این مطلب را با مثالی در مورد مركبات صناعی توضیح می دهند و از این
جهت نباید مناقشه كرد. در امور صناعی ماهیات حقیقی نداریم چون تركیب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 448
اعتباری است. ما در عالم مصنوعات برای هر شیئی ماهیتی قائل هستیم. شیئیت و
یا همان ماهیتی كه در امور صناعی اعتبار می كنیم تابع صورت است نه تابع ماده.
فرض كنید كه از چوب، در یا صندلی می سازیم. اگر از ما بپرسند صندلی چیست،
می گوییم صندلی عبارت است از مقداری چوب كه دارای چهار پایه و محل نشستن
و یك تكیه گاه است. ما اگر این ماده را از این صندلی بگیریم و به جای آن، ماده ی
دیگری بگذاریم ولو صورت همان صورت باشد و مثلاً همین شكل صندلی را از
آهن بسازیم آیا می گوییم این دیگر صندلی نیست یا می گوییم این همچنان صندلی
است؟ روشن است كه صندلی بودنِ صندلی را به همان صورتش می دانیم. ولی اگر
صورت را از آن بگیریم ولی ماده همان ماده باشد و مثلاً همان چوب را به شكل
تخته سیاه در بیاوریم این دیگر صندلی نیست و این ماهیت آن ماهیت نیست با
اینكه ماده همان ماده است.
ما صندلی بدون ماده نداریم. آیا می توانیم صندلی ای داشته باشیم كه از هیچ
ساخته شده باشد؛ نه چوب باشد، نه آهن باشد و نه فلز دیگری و فقط صندلی باشد؟
نه، این صورت احتیاج دارد به ماده ای اما نه ماده ی بالخصوص مثل چوب، آهن یا
نقره، بلكه «مادةٌ مّا» . این است كه می گوییم در این مركب، ماده به نحو كلی و به نحو
ابهام اخذ شده است، یعنی احتیاج به ماده هست اما «ایّ مادةٍ» . آنچه در ماهیت این
شی ء دخالت دارد یك ماده ی خاص نیست. ولی در صورت این شی ء چه اعتبار شده
است؟ آن چیزی كه مقوم ماهیت آن است چیست؟ همین صورت بالخصوص. اگر
این صورت را عوض كنیم و مثلاً تكیه گاه صندلی را برداریم ماهیت خودش را از
دست می دهد و لذا می گوییم این دیگر صندلی نیست، چهارپایه است.
این است كه در باب ماده و صورت می گویند: شیئیت شی ء به صورت شی ء است
نه به ماده ی آن. در باب ماهیت هم همین را می گویند: «حقیقة الشی ء فصله الاخیر» .
اگر فصل اخیر شی ء باقی باشد، حقیقت و ماهیت آن شی ء باقی است ولو اینكه عین
[همه ی] آن اجناس و فصولی كه در سابق بوده است باقی نماند و اجناس و فصول
دیگری جای آنها را بگیرد. آن حیوانی كه در ناطق اخذ شده است، یك حیوان مبهم
است. در ناطق، باید حیوان باشد ولو آنكه حیوانی كه الان موجود است با حیوانی كه
قبلاً موجود بوده است، مختلف باشد.
این مطلبی است كه مرحوم آخوند در اینجا به مناسبت بحث ضرورت بقای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 449
موضوع در حركت جوهری و ضرورت بقای موضوع در حركت كمّی بیان می كنند.
موضوع در حركت جوهری «ماده مع صورةٍ مّا» است چون ماده تشخصش به
صورت است. قهراً «ماده مع صورةٍ مّا» یعنی «ماده مع تشخصٍ مّا» نه «ماده با
تشخص بالخصوص» . «ماده مع تشخصٍ مّا» یعنی ماده با تبدل صورت تغییر می كند.
در كون و فساد، شخصی از ماده در ضمن یك صورت، بود. این صورت، زایل شده و
صورت دیگری پیدا می شود. این شخص دیگری است، چون اصلاً ماده از خودش
تشخص ندارد و در تشخص تابع صورت است.