من مدتها پیش درباره ی این مطلب فكر كردم و در بعضی از نوشته های عربی خودم
هم نوشتم و یك وقت به طور مختصر آن را با آقای طباطبایی در میان گذاشتم گو
اینكه ایشان قانع نشدند. البته خود ایشان وقتی كه
نهایة الحكمه را می نوشتند
می گفتند كه این مطلب معضل بسیار بزرگی است و با حرفهای قدما حل نمی شود، و
نمی دانم كه ایشان در
نهایة الحكمه مطلب را چطور حل كرده اند. اگر ما این حرف را
قبول كنیم- كه می توانیم قبول كنیم- به نظر ما بنیان كلیات خمس در هم می ریزد، و
بریزد.
قدما كلیات خمس را مسلّم گرفته اند و در كلمات خود مرحوم آخوند هم باز
بنای سخن بر همین است كه كلیات خمس عبارتند از جنس، نوع، فصل، عرضی
عام و عرضی خاص. روی مبنایی كه توضیح دادیم، ما دیگر كلیات خمس نداریم، .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 474
یعنی فرق میان نوع و فصل صرفاً فرق اعتباری می شود نه فرق حقیقی. اگر بنا بشود
فصل را متضمن جنس بدانیم دیگر با نوع فرقی نمی كند. آنوقتی می توانیم فصل را
فصل بدانیم كه فصل را عرضی جنس، و جنس را عرضی فصل بدانیم یعنی دو ذات
خارج از یكدیگر، كه قدما این طور می گفتند و فلسفه شان هم همین را اقتضا می كرد.
اما بحثهای اصالت وجودی مرحوم آخوند كار را به اینجا كشانده است كه «تمام
حقیقة الشی ء فصله الاخیر» و تمام حقایق اجناس و فصول گذشته در فصل اخیر
جمع است و فصل اخیر متضمن همه ی آن معانی گذشته است ولی به نحو اجمال. پس
این فصل با فصولی كه قدما می گفتند زمین تا آسمان تفاوت دارد و چیز دیگری
است.
شاید علت اینكه مرحوم آخوند بعد حرفی زده است كه به نحو دیگری عدول از
كلیات خمس است این باشد كه ایشان بعد كه دیده است تمام احكامی كه برای
فصل می گوید برای یك ماهیت خیلی زیاد است (چطور یك ماهیت می تواند در
مرتبه ی ذات خودش در عین بساطت متضمن همه ی اجناس و فصول دیگر باشد) لذا
آمده است آن حرف معروف را گفته است كه فصول در آخر به «انحاء وجودات»
برمی گردد. پس، از نظر ایشان اصلاً فصول حقیقی، وجودات و انحای وجودات
هستند.
اگر بخواهیم به این حرف قائل شویم، به نحو دیگر كلیات خمس بهم می ریزد،
زیرا در واقع فصل را منكر شده ایم. اینكه بگوییم آن چیزی كه تا به حال به عنوان
فصل می گفتند و احكام و خواصی داشت از باب ماهیات نیست، باعث می شود
كلیات خمس از بین برود. داستان این مطلب در باب ماهیات داستان مفصلی است.
به هر حال اینكه مرحوم آخوند در اینجا می گوید تمام حقیقت شی ء فصل اخیر
است و مادام كه فصل اخیر شی ء محفوظ است- و در واقع به یك اعتبار مادام كه
صورت محفوظ است- تمام معانی آن شی ء در آن محفوظ است، به نوعی انكار
كلیات خمس است.