حال مرحوم آخوند می خواهد عین همین استدلال را در باب طبیعت و اعراض پیاده
كند و بگوید كه همان نسبتی كه میان نفس و قوای نفس هست میان طبیعت و آثار
طبیعت بر قرار است. نفس بر قوای خودش تقدم دارد و قوای نفس بر افعال نفس
تقدم دارند و در عین حال مجموع اینها شخص واحدی را تشكیل می دهند و
بنابراین دو وجود در كار نیست و باید تعبیر به «لوازم» بكنیم. در مورد نفس و قوای
نفس این طور نیست كه اول مرتبه ی ذات نفس جعل می شود و بعد مرتبه ی ذات نفس
مرتبه ی دیگری را جعل می كند بلكه همه ی اینها یك وجود واحد و شخص واحد و
فیض واحد هستند. در باب طبیعت هم چنین است؛ یعنی قوای طبیعت با آثار این قوا
همان نسبتی را دارد كه نفس با آثار خودش دارد.
پس این حرف مرحوم آخوند انكار حرفهای گذشته نیست، بلكه تفسیر حرفهای
گذشته است در یك مرتبه ی بالاتر و عالی تری. این كاری است كه مرحوم آخوند
مكرر می كند؛ یك مطلب را اول در سطحی بیان می كند كه دیگران گفته اند و بعد
همان مطلب را در یك سطح بالاتر می آورد، یعنی تعبیر و تفسیر دیگری از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 519
همان
مطلب می كند، نه اینكه آن را نسخ كرده و ضد آن را بگوید. این كار ایشان كأنه یك
مطلب را در دو كلاس درس دادن است. ایشان تصریح می كند كه ما خیلی وقتها در
بدایات طوری حرف می زنیم كه برای ذهن مبتدیان مناسب باشد و بعد همان مطلب
را در سطح بالاتری می گوییم.
اگر این طور بگوییم اشكال اول حاجی مرتفع است. این سخن نه انكار طبیعت
است و حتی به یك معنا انكار تأثیر طبیعت هم نیست. طبیعت به یك معنا علت
است برای آثار خودش و به یك معنای دیگر علت نیست برای آثار خودش؛ همان
طور كه نفس، علت است برای قوا و افعال خودش به آن اعتبار كه ذی مراتب است،
و علت نیست برای قوا و افعال خودش به آن اعتبار كه این مجموع شخص واحد
هستند. به اعتبار شخص واحد باید گفت كه فیض، اول به یك مرتبه می رسد و بعد به
مرتبه ی بعد، نه اینكه این مرتبه علت است برای مرتبه ی بعد.