در اینجا باید مقدمه ای ذكر شود و آن این است كه سكون به نوبه ی خود نیازمند زمان
است. در گذشته گفتیم و در آینده هم خواهیم گفت كه فرق است میان ثبات و
سكون؛ مسئله ی ثابت و متغیر غیر از مسئله ی ساكن و متحرك است. شی ء ثابت یعنی
شیئی كه نحوه ی وجودش وجود جمعی و بالفعل است و هیچ جنبه ی بالقوه و امكان تغییر
در آن نیست، كه بر مجردات منطبق می شود. شی ء ساكن یعنی شیئی كه امكان
حركت برای آن هست ولی حركت نمی كند. حركت از شی ء ثابت به نحو «سلب
تحصیلی» نفی می شود در حالی كه سكون برای شی ء ساكن به نحو «عدم ملكه»
ثابت است و عدم الحركه به نحو «عدم عدولی» بر آن حمل می شود. از این جهت
است كه شی ء ساكن مانند شی ء متحرك زمان دارد ولی شی ء ثابت زمان ندارد.
مرحوم آخوند می گوید شیئی كه در مكان حركت می كند همین قدر كه حركتش
مستدیر نباشد منتهی به سكون می شود ولو به مقدار «آنٌ مّا»
[1]و گفتیم كه سكون هم
مانند حركت به زمان نیاز دارد.
حال با توجه به اینكه در همه ی حركات اعم از مستقیم، منعطف و راجعه نحوه ای از
سكون وجود دارد این سؤال مطرح می شود كه زمان یك شی ء چیست؟ در مورد
شی ء مادامی كه در حال حركت است ممكن است بگویید زمان آن، مقدار حركت
خودش است. اما وقتی شی ء ساكن می شود یا ساكن است زمان آن چیست؟ به تعبیر
مرحوم آخوند در اینجا زمان نیازمند حركتی است كه حافظ آن باشد. پس باید
همیشه چیزی در عالم وجود داشته باشد كه آن، مقدار زمان همه ی امور زمانی اعم از.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 584
متحركها و ساكنها باشد و آن جز حركت وضعی دائمی (حركت فلك) چیز دیگری
نیست. معنای حرف مرحوم آخوند در اینجا این است كه اگر حركت وضعی مستدیر
دائمی در عالم نداشته باشیم، لازم می آید زمان لااقل برای اشیاء ساكن معنی نداشته
باشد و حال آنكه اشیاء ساكن هم زمان دارند.
همان طور كه آقای طباطبایی در بعضی از حواشی خود بر یكی از فصول آینده
گفته اند این مطلب با مبنای خود مرحوم آخوند جور در نمی آید چون این حرف
همان نظر قدمایی مثل شیخ است كه معتقدند زمان از حركت وضعی فلك انتزاع
می شود. خود مرحوم آخوند بارها تصریح می كند كه زمان از حركت جوهری
طبیعت انتزاع می شود نه از حركت وضعی فلك. پس اگر حركت وضعی فلك هم
وجود نداشته باشد باز یك زمان مستمر دائم وجود دارد.
در آینده این بحث مطرح خواهد شد كه آیا براهین اثبات زمان، ثابت می كنند كه
در عالم فقط یك زمان داریم یعنی فقط یك حركت است كه منشأ انتزاع زمان
است؟ بر این اساس معنی زمانی بودن اشیاء این است كه در آن زمان قرار گرفته اند،
حال آن زمان، زمان حركت وضعی فلك باشد یا زمان حركت جوهری یا زمان چیز
دیگر. در این فرض یك حركت دائم و غیرساكن و غیرمتوقف در عالم هست و
زمان عبارت است از مقدار آن حركت. این فرض- همچنان كه در آینده خواهیم
گفت- درست نیست.
فرض دیگر این است كه به عدد حركات موجود در عالم، زمان وجود دارد
همان طور كه به عدد اجسام عالم كمیت وجود دارد. منتها از میان كمیتها یك كمیت
را اعتبار می كنیم برای اینكه مقیاس كمیتهای دیگر واقع شود. این فقط یك اعتبار
است و آن مقدار خاص از كمیت هیچ اولویتی ندارد. مثلاً ما یك چهل میلیونیم
محیط كره ی زمین را به عنوان «متر» اعتبار می كنیم و كمیت اشیاء دیگر را با آن
می سنجیم. هر چیزی برای خودش كمیتی دارد و این متر
[2]در كمیت داشتن با پارچه
و یا اندام انسان هیچ تفاوتی نمی كند. منتها از میان مقدارها یكی را به عنوان مقیاس
اعتبار می كنیم همچنان كه از میان اوزان مقدار معینی مثل كیلو را به عنوان مقیاس
اعتبار كرده و وزن اشیاء دیگر را با آن می سنجیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 585
زمان هم همین طور است. هر چیزی كه در عالم حركت دارد زمان دارد. اگر
حركت در عالم متعدد است زمان هم متعدد است ولی در میان زمانهای عالم یكی را
مقیاس سنجش دیگر زمانها قرار می دهیم. به قول قدما حركت فلك به دور زمین یا
به قول امروزیها حركت سالانه ی زمین به دور خورشید یا حركت شبانه روزی زمین به
دور خودش را مقیاس زمان قرار می دهیم. مدت زمانی را كه در آن، زمین یك دور
كامل به دور خودش گردش می كند به 24 قسمت مساوی تقسیم كرده، آن را «یك
ساعت» اعتبار می كنیم. مثلاً زمان تكلم من در اینجا را می سنجیم و می گوییم یك
ساعت طول كشیده است. این بدین معناست كه این كمیت منطبق است با 124 آن
كمیت، ولی از نظر زمان بودن، هیچ یك اولویتی بر دیگری ندارد و هر كدام برای
خودش زمان است. پس اینكه مرحوم آخوند می گوید زمان از حركت وضعی فلك
انتزاع می شود بر مبنای قدماست نه بر مبنای خود ایشان. تا اینجا ما «اقدمیت»
حركت وضعی بر سایر حركات را بیان كردیم.
[1] . [مراد از «آن» در اینجا لحظه است نه «آن» به معنای حد زمان. ]
[2] . [متر در این جمله به معنای ابزار اندازه گیری است نه واحد اندازه گیری. ]