فی تقسیم القوة المحركة و فی اثبات محرك عقلی
[1].
إنّ من المحرك ما یحرك بالذات، و منه ما یحرك بالواسطة
[2]كالنجار بواسطة القدوم،
و منه ما یحرك علی سبیل المباشرة و أن یفید صفة الحركة، و منه ما یحرك لاعلی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 620
سبیل المباشرة
[3]بل بأن یفید الذات المتحركة لا حركتها فقط كما ستعلم. و أیضاً منه
[4]
ما یحرك بأن یتحرك و منه ما یحرك لابأن یتحرك، كالمعشوق إذا حرَّك العاشق و
المعلم إذا حرك المتعلّم، و لاستحالة وجود أجسام بلانهایة یستحیل أن یتحرك
متحركات معاً إلی غیر نهایة، و بیان ذلك أمّا أولاً
[5]فانّ المتحرك یجب أن یكون
جسماً او مادیاً و یلزم لاتناهی الأجسام، و أمّا ثانیاً فلأنّ العلل یجب أن تتناهی و
ذلك لأنّه إن كان متحرك أخیر و یحركه محرك و هو أیضاً متحرك، فمحال أن
یتحرك إلاّبعد أن یحركه محرك آخر، فالمتوسط من هذه الثلاثة له نسبتان و له من
بینها هذه الخاصیة، و هو أنّه یحرك و یتحرك و سواءٌ كانت هذه الواسطة واحدة أو
كثیرة متناهیة أو غیر متناهیة فإنّه لا یصح الحركة مادام حكمها حكم الواسطة فیجب
أن ینتهی إلی محرك لایكون حكمه حكم الواسطة، و هذا مخرج الامور من القوّة إلی
الفعل و الموجد ینتهی إلی أمر بالفعل فیجب أن یكون أمراً بالفعل و موجوداً بذاته،
فالمحرك
[6]الذی لا یتحرك إمّا أن یحرك بأن یعطی للجسم المتحرك المبدء القریب
الّذی به یتحرك أو یحرك علی أنّه غایة یتم بها
[7]و خیر یتوجه إلیه و معشوق، و
معلوم أنّ كل قوة فی جسم یحرك فإنّها تتحرّك أیضاً بالعرض
[8]فالمحرك الّذی
لایتحرك لا یصلح أن تكون قوة جسمانیة، و قد علمت
[9]إثبات أنّ كل جسم یفعل
فعلا خاصاً أو حركة مخصوصة لیس بعرض و لا باتّفاق أو قسر فإنّه بقوّة زائدة علی
الجسمیة، فهی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 621
إمّا طبع أو أرادة نفسانیة
[10]متعلّقة، و علی التقدیرین لابد أن یكون
لتلك القوة تعلق بالجسم و لا تكون مفارقة عنه بالكلّیة
[11]، فان الفعل الخاص إذا صدر
عن فاعل مفارق بالكلّیة غیرمخالط للأجسام وجب أن یكون المفارق یطلب بالحركة
أمراً لیس له، و هذا باطل كما علمت؛ فإذن إن كان مفارق مشاركاً له فی التحریك فإنّه
یحرك علی أحد الوجهین المذكورین لا غیر كالحال فی الحركات الفلكیة.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 622
[1] . درباره ی عنوان این فصل و اینكه چرا نیمی از عنوان، تكرار عنوان فصل دوازدهم
است، در ابتدای درس [در صفحه ی 160] توضیح دادیم. عناوین فصول مرحوم آخوند
گاهی انسان را به اشتباه می اندازد. گفتیم كه عنوان مطلب كه «فی تقسیم القوة المحركة و
فی اثبات محرك عقلی» است طوری است كه انسان خیال می كند دو مطلب مستقل
مورد نظر است، در حالی كه مسئله ی مورد نظر، اثبات محرك عقلی است و تقسیم قوه ی
محركه مقدمه ای است برای آن.
[2] . چنان كه گفتیم دو تقسیم اول به صورت یك تقسیم به نظر می رسد در حالی كه دو
تقسیم است. مقصود این است كه «من المحرك ما یحرك بالذات و منه ما یحرك
بالعرض» . تقسیم دوم این است: «و منه ما یحرك بالواسطه كالنجار بواسطة القدوم و منه
ما یحرك لا بالواسطه» . مرحوم آخوند قسم دوم این دو تقسیم را ذكر نكرده، چون
فرضش این بوده كه هر دانشجویی كه اینها رامی خواند قبلاً اینها را می داند. ولی در
تقسیم سوم چون فقط با فلسفه ی خود مرحوم آخوند جور درمی آید هر دو قسم را ذكر
كرده است.
[3] . گفتیم كه «لا علی سبیل المباشره» مربوط به بحث حركت جوهری است كه بعداً
می آید.
[4] . سه تقسیمی كه تا اینجا ذكر شده در حكم مقدمه ای است برای ذكر تقسیم چهارم،
چون این تقسیم است كه در این فصل به كار می آید.
[5] . گفتیم كه دو برهان ذكر كرده اند: یكی از راه تناهی اجسام و دیگری از راه تناهی
علل. برهان تسلسل اختصاص به علل دارد و در مورد اجسام غیر متناهی جاری
نمی شود.
[6] . گفتیم كه نحوه ی محركیتِ «محرك لایتحرك» این گونه نیست كه معطیِ حركت به یك
موضوعِ موجود است، مثل دستی كه چرخی را به حركت درمی آورد، بلكه به یكی از دو
معناست: یا غایت حركت است یعنی طبیعت در حركت خود، آن را جستجو می كند،
مثل محركیت معشوق برای عاشق، و یا به این نحو است كه ماورای طبیعت (محرك غیر
متحرك) موجد آن است كه ایجاد و خلقش عین تحریكش است.
[7] . «یُؤتَمّ بها» هم صحیح است چنان كه در بعضی نسخ آمده است.
[8] . گفتیم این مطلب قابل خدشه است.
[9] . بهتر بود «ستعلم» گفته می شد، چون این مطلب در فصل بعد خواهد آمد، گرچه در
گذشته هم به آن اشاره شده است.
[10] . هر جسمی كه كاری را انجام می دهد، منشأ آن، قوه ای است كه در خود جسم وجود
دارد. آن قوه در غیر شاعرها طبیعت است و در شاعرها و ذی اراده ها اراده ی نفسانی
است.
[11] . این مقدمه ای است برای بحث آینده كه آن قوه ای كه به جسم حركت عرضی می دهد
نمی تواند یك امر مجرد باشد. حركتهای عرضی را طبیعت انجام می دهد و مفارق یا
موجود عقلی آن طبیعت را ایجاد می كند.