[1].
در برهان دومی كه مرحوم آخوند ذكر كرد و از راه تبعیت جوهر برای عرض وارد
شد ایشان مطلبی را هم عنوان كرد كه آن مطلب مورد اعتراض حاجی واقع شدگو
اینكه ما به آن اعتراض جواب دادیم. آن مطلب این بود كه در مقدمه ی آن برهان،
مرحوم آخوند این بحث را پیش كشید كه اساساً طبیعت علت حركات و اعراضی
نیست كه در خود آن ماده ای كه طبیعت در آن ماده وجود دارد [پیدا می شود] ، كه در
جلسه ی پیش بحث كردیم.
حال سؤال این است: آیا ما اساساً برای اقامه ی این برهان كه از راه تبعیت عرض.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 521
از جوهر وارد شدیم، نیاز به چنین مقدمه ای داریم تا بعد مجبور باشیم با اشكال
حاجی مواجه شویم یا اصلاً نیاز به چنین مقدمه ای نیست؟ تقریباً بسیاری از
متأخرانِ مرحوم آخوند كه این برهان را ذكر كرده اند به این [مقدمه ] چندان عنایت
نكرده اند، شاید از این جهت كه آن را لازم ندانسته اند و لازم هم نیست. یعنی حتی
اگر این مقدمه درست و قابل توجیه باشد، ضرورتی ندارد كه ما آن را بیاوریم؛ اگر
مقدمه را حذف كنیم باز برهان ما برهان كاملی خواهد بود.
آنچه كه جوهر برهان را تشكیل می دهد مسئله ی تبعیت عرض از جوهر است،
خواه علت آن عرض هم خود همین طبیعت جوهری باشد یا نباشد، چرا؟ برای
اینكه آن جوهری كه علت عرض خودش است قهراً مركب است از ماده ای و
صورتی. آنها كه می گویند جوهر علت است- و خود مرحوم آخوند هر جا كه این
حرف را می زند- مرادشان این است كه این جوهر بصورته علت اعراض خودش
است و بمادته محل و موضوع اعراض خودش است. پس بنا بر اینكه خود جوهر را
علت برای اعراض خودش بدانیم، در آنِ واحد دو رابطه میان جوهر و عرض وجود
دارد: یك رابطه، رابطه ی علیت و معلولیت میان جوهر و عرض خودش، و یك رابطه،
رابطه ی حالّیّت و محلّیّت. جوهر به اعتبار صورتش علت اعراض خودش است و به
اعتبار ماده اش- چون آن جوهر مركب از ماده و صورت است- محل اعراض
خودش است و رابطه ی حالّیت و محلّیت بر قرار است. قبلاً هم گفتیم كه هیچ مانعی
ندارد كه یك شی ء خودش علتِ خودش باشد «كالطبیب یعالج نفسه» . طبیب كه
خودش را معالجه می كند، خودش در آن واحد هم فاعل است و هم قابل، فاعلٌ
بصورته (اَی بنفسه) و قابلٌ بمادته (اَی ببدنه) .
حال كه این طور است ممكن است كسی به مرحوم آخوند بگوید: چه ضرورتی
دارد كه شما در برهان دوم رابطه ی علیتِ میان صورت جوهری و اعراض را نفی كنید
كه حتی شاگردهای خودتان هم به شما اعتراض كنند. آنچه كه ماده ی اصلی و جوهر
برهان را تشكیل می دهد مسئله ی تبعیت عرض از جوهر است و ملاك این تبعیت
همان وجود لنفسه جوهر برای عرض یعنی عروض عرض بر جوهر و به عبارت
دیگر حلول عرض در جوهر است یعنی همان رابطه ی حالیت و محلیت. به بیان دیگر
ملاك این تبعیت، رابطه ی میان ماده ی جوهری و عرض است نه رابطه ی میان صورت
جوهری و عرض.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 522
بنابراین این مطلب به نحوی دیگر تأیید برهان مرحوم آخوند است، یعنی در
جواب مرحوم حاجی و امثال او می توانیم بگوییم كه فرضاً ما آن قسمت از بیان
مرحوم آخوند درباره ی نفی رابطه ی علیت میان صورت جوهری و اعراض را صحیح
ندانیم و حتی به قول حاجی آن را بر خلاف مبانی خود مرحوم آخوند و موافق مبنای
شیخ اشراق بدانیم، باز هم برهان دوم برهان تمامی است.
[1] . [این مطلب در اصل در جلسه ی چهل وچهارم بیان شده است ولی به جهت حفظ انسجام مطالب در
اینجا آورده می شود. ]