بعد ایشان یك حرف عجیبی می زند كه شاید قائلین به نظریه ی «تبدل انواع» بتوانند به
آن استدلال كنند. نه ایشان و نه دیگران تبدل انواع را به صورتی كه امروز مطرح
است كه نوعی به نوع دیگر متبدل می شود، طرح نكرده اند ولی مطلبی در مورد
روابط انواع به صورت دیگری طرح شده است.
در میان قدما دو نفر كه معاصر یكدیگر هستند این مسئله را مطرح كرده اند
[1].
یكی ابن مُسكَوِیه رازی است در كتاب
طهارة الاعراق كه مفصل هم بحث كرده است.
در آخر بحث «جواهر و اعراض»
اسفار فصلی آمده است كه این فصل با تغییرٌ مّا- كه
آن تغییرٌ مّا مربوط به مبانی مرحوم آخوند است- عین مطلبی است كه ابن مسكویه
آورده است. [ابن مسكویه ] بدون اینكه بحثی از تبدل انواع به میان آورده باشد در
مورد روابط انواع همین قدر می گوید كه اگر ما انواع را كنار یكدیگر بگذاریم میان
آنها خلئی وجود ندارد. جماد همین طور مراتب را طی كرده تا به مرحله ی نزدیك به
نبات رسیده است. نباتها همه در یك مرتبه نیستند، نبات نزدیك به افق جماد داریم،
نبات یك درجه بالاتر به طرف حیوان، تا می رسد به نباتی كه نزدیك به افق حیوان
است. حیوانها هم همین طورند، از حیوان نزدیك به افق نبات داریم تا حیوانی كه.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 543
نزدیك به افق انسان است و ظاهراً او هم مثال به میمون می زند. در آنجا سخنی از
تبدل انواع به میان نیامده است.
مرحوم آخوند در
الشواهد الربوبیه بدون اینكه مسئله را به این شكل طرح كرده
باشد، در ضمن بحث تبدل [مطلبی ] ذكر كرده كه نشان می دهد كه لااقل چنین خلجانی
[در مورد وجود حلقه ی متوسط میان انواع ] در ذهنش وجود داشته است. ابتدا این مثال
را ذكر می كند و می گوید اگر آب به بخار، و بخار به آب تبدیل می شود، ناچار یكی
كاملتر است و یكی ناقصتر (نمی گوید كدام یك كاملتر است و كدام یك ناقصتر) ، و
در بین اینها یك حلقه ی متوسطی هست كه آب اول متبدل به آن می شود، نه به این
معنی كه آب معدوم می شود و حلقه ی متوسط به وجود می آید، بلكه آب آن می شود و
آن بخار می شود.
بعد می گوید در میان جماد و نبات، مرجان چنین وضعی دارد. مرجان كه یك
موجود دریایی است- و من خصوصیاتش را درست نمی دانم- چیزی است كه از
افق جماد یك درجه بالاتر است و به افق نبات نزدیك است ولی نه می شود آن را
جماد نامید و نه نبات. باید گفت یك موجود متوسط میان جماد و نبات است. بعد
می گوید: و مثل «وقواق» یا «واقواق» كه متوسط میان نبات و حیوان است
[2]. به هر
حال اینچنین نیست كه گیاهی ناگهان به حیوان تبدیل شود؛ گیاه تا مرحله ی متوسط را
طی نكند تبدیل به حیوان نمی شود. بعد می گوید: و مثل میمون كه یك حد متوسط
میان حیوان و انسان است.
[1] . [استاد فراموش كرده اند كه نام نفر دوم را ذكر كنند. ]
[2] . من نمی دانم وقواق یك درخت افسانه ای است یا حقیقی، قدما آن را درخت حقیقی می دانستند.
حتی شخصی مثل ابوریحان بیرونی در زمانی كه در هند بوده، شرح این درخت را نوشته است و گویا
گیاه شناسان فرنگی هم این را قبول دارند. می گویند میوه اش به شكل سر انسان یا حیوان است ولی
حیوان نیست و گیاه هم نیست. حتی مدعی هستند كه می خندد و وقتی كه مثلاً انسانی را می بیند
صدایی شبیه «واقواق» می كند و به همین جهت این درخت «واقواق» نامیده می شود. در عین حال
مثل گیاه است و اگر آن را از ریشه قطع كنند خشك می شود.