ولی مرحوم آخوند بعد از اینكه اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را اثبات كرد یك
حرف بسیار اساسی مطرح كرد و آن این بود كه اگر وجود اصیل نباشد این بیان شما
درست است كه متحرك در هر آنی فردی و بلكه نوعی از آن مقوله را دارد، ولی
مقوله، خودش ماهیت است كه یك امر اعتباری است. بنا بر اصالت وجود، متحرك
در تمام زمان حركت در یك مقوله، یك فرد متدرج و سیال از آن مقوله و به عبارت
دیگر یك وجود سیال از آن مقوله را دارد كه از آن وجود سیال افراد متعدد
غیرمتناهی و بلكه انواع غیرمتناهی انتزاع می شود. به عبارت دیگر آن وجود سیال
است كه منشأ انتزاع این افراد غیرمتناهی و بلكه انواع غیرمتناهی می شود نه
موضوع. اگر وجود، ماوراء ماهیت حقیقتی نداشته باشد موضوع نمی تواند به این
ماهیات وحدت بدهد:
كون المراتب فی الاشتدادِ
انواعاً استنار للمرادِ
اگر وجود اصیل نباشد لازم می آید كه موضوع در زمان متناهی و در مسافت
متناهی افراد غیرمتناهی بالفعل و بلكه انواع غیرمتناهی بالفعل از آن مقوله داشته
باشد. پس اصالت وجودِ آن مقوله است كه این مطلب را تصحیح می كند و از موضوع
كاری ساخته نیست.
حال كه چنین است پس همین مطلب در حركت جوهری هم مشكل را حل
می كند. شما خیال كرده اید كه چون معنای حركت در مقوله این است كه «أن یكون
للمتحرك فی كل آن فرد من المقولة او نوع من المقوله» ، لازم می آید كه یك موضوع
در طول حركت جوهری وجود داشته باشد در حالی كه «اصالت وجودِ ما فیه
الحركه» این امر را تصحیح می كند [نه موضوع. ] بنا بر اصالت وجود، آن وجود سیال
جوهری است كه مناط انتزاع این افراد غیرمتناهی و انواع غیرمتناهی است.
پس، از اول برهانی اقامه نشده است بر اینكه هر حركتی نیازمند به موضوع است
كه آن موضوع غیر از «ما فیه الحركه» باشد. به یك اعتبار حركت اگر در جوهر
نباشد نیازمند به موضوع است و به یك اعتبار دیگر هر حركتی نیازمند به موضوع
است، ولی در حركت جوهری موضوع حركت و «ما فیه الحركه» یكی است و در
حركات دیگر موضوع حركت و «ما فیه الحركه» دوتاست. بنابراین جواب شیخ به
این نحو داده می شود كه ما نیازی نداریم كه برای اثبات موضوعی غیر از «ما فیه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 459
الحركه» تلاش كنیم.
بدین ترتیب مرحوم آخوند خودشان را در اینجا با این بیان مستخلص كرده اند
از اینكه بخواهند یك موضوع باقی مستمر پیدا كنند. بر مبنای ایشان باید چنین
بگوییم كه ما اساساً در هیچ جا نیازمند به موضوع باقی مستمر نیستیم. در بعضی
جاها نیازمند به موضوعی غیر از ما فیه الحركه نیستیم (حركت در جوهر) و در
بعضی جاها نیازمند به موضوع هستیم اما نه موضوع باقی مستمر بلكه موضوع باقی
متدرّج الوجود و آن در حركت غیر جوهری است.
این بیان، بیان درست و تمامی است، ولی همان طور كه عرض كردم از خود
حرفهای مرحوم آخوند درگذشته همین مطلب را می توان استنباط كرد و اتكای
آقای طباطبایی هم به همان حرفهای خود مرحوم آخوند است
[1]. حال این مطلب را
كه چرا مرحوم آخوند این تلاشها را می كند اندكی بعد توضیح می دهیم
[2].
[1] . آن مطلبی كه روح همه ی حرفهای آقای طباطبایی در باب قوه و فعل است و از همه بیشتر روی آن
تكیه كرده اند و در اثبات حركت جوهری فقط روی آن تكیه می كنند همین است كه اگر بگوییم كه در
جوهر تغییری پیدا نمی شود، خلاف ضرورت است. حال كه در جوهر تغییری پیدا می شود، رفتن
صورتی و آمدن صورتی جز به این نحو كه صورت متدرج الوجود باشد فرض ندارد. خود مرحوم
آخوند هم در بعضی كلماتش كه ظاهراً در باب حركت در جوهر نیست (ایشان دلایل حركت در
جوهر را به طور متفرق در جاهای مختلف بیان كرده است) بر همین نكته تأكید می كند.
[2] . [این مطلب تحت عنوان «روش مرحوم آخوند در بیان مسائل فلسفی» در همین جلسه آمده
است. ]