قبلاً عرض كردیم
[1]كه اصطلاح تضاد خیلی سبب اشتباه می شود. تضادی كه در
منطق اصطلاح كرده اند همان تضاد به معنی اول است: «امران وجودیان متعاقبان.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 563
علی موضوع واحد داخلان تحت جنس قریب بینهما غایة الخلاف» . اینجاست كه
می گویند جمع میان دو ضد محال است، چرا؟ چون هر دو می خواهند بر موضوع
واحد وارد شوند و حلول كنند و جمعشان قهراً محال است، مانند اینكه می گوییم بین
شكل كره و شكل مكعب تضاد است. هر دو عرضند و می خواهند بر موضوع واحد
وارد شوند و روشن است كه یك جسم نمی تواند در آنِ واحد هم مكعب باشد و هم
كره؛ هم سفید باشد و هم سیاه. متضادین به این اصطلاح، اختصاص به اعراض دارد
و مناط امتناعش هم این است كه هر دو در عین اینكه بینشان غایت خلاف هست
می خواهند محل واحد را اشغال كنند و این محال است.
یك اصطلاح دیگر در باب تضاد داریم كه در باب شرور مطرح است و در باب
جواهر هم گفته می شود. هر دو چیزی كه با یكدیگر به نوعی ناسازگار باشند با
یكدیگر تضاد دارند به این معنی كه اثر یكدیگر را خنثی می كنند. به این معنی آب و
آتش تضاد دارند یعنی وقتی یكدیگر را ملاقات می كنند، یا آتش آب را تبدیل به
بخار می كند یا آب آتش را خاموش می كند. امروز این اصطلاحات با یكدیگر
مخلوط شده است. اینكه در منطق گفته اند اجتماع ضدین محال است مقصودشان از
اجتماع ضدین همان «امران وجودیان. . . » است كه برخی این را با تضادی كه میان
جواهر است- به اصطلاحی كه شیخ در اینجا می گوید- اشتباه كرده اند. می گویند
اینها اجتماع متضادین را محال می دانند و چون هرچه كه محال باشد وجود ندارد
پس اینها قائل به تضاد در عالم نیستند. وقتی كه قائل به تضاد در عالم نباشند، پس
به هماهنگی میان اجزای عالم قائل هستند و تأثیر دو امر مخالف در یكدیگر را
نمی پذیرند! .
این حرف شبیه حرف طلبه ی خشك مقدسی است كه گفته بود چرا حكما گفته اند
اجتماع ضدین محال است و حال آنكه در حدیث وارد شده است كه پیامبر در شب
معراج ملكی را دیدند كه نصف بدنش آتش و نصف دیگر آن برف بود! این دو حرف
در نامربوط بودن درست در یك حد است. در جلسه ی بعد به فصل 28 می پردازیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 564
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 565
[1] . [به جلسه ی ششم مراجعه شود. ]