در باب اشتداد دو مطلب باید تفكیك شود. یك مطلب همان است كه آقای
طباطبایی در حاشیه ی خود متعرض شده اند و آن این است كه هر حركتی از آن جهت
كه خروج از قوه به فعل است حركت اشتدادی است یعنی اگر مرتبه ی قوه ی هر حركتی را.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 393
با فعلیت آن مقایسه كنیم بین این قوه و آن فعلیت رابطه ی نقص و كمال برقرار است.
این قوه، ناقص آن فعلیت است و آن فعلیت، كامل این قوه است. این سخنی است
درست و لازمه ی آن این است كه تنقص محال باشد زیرا اگر اشتداد را به معنی خروج
از قوه به فعل بگیریم تنقص می شود خروج از فعلیت به قوه كه محال است.
معنای دیگر اشتداد آنجاست كه ما رابطه ی قوه و فعلیت را در نظر نگیریم بلكه
رابطه ی فعلیتها را با یكدیگر در نظر بگیریم و بگوییم فعلیت آنِ دیگر نسبت به فعلیت
این «آن» اشد است. چنین امری بالحس وجود دارد كه فعلیت بعدی اشد از فعلیت
قبلی باشد. تكاملی كه امروزه می گویند معنایش این است كه وقتی مراتب فعلیتهایی
را كه پشت سر یكدیگر قرار دارند با هم مقایسه می كنیم می بینیم فعلیت بعدی از
فعلیت قبلی اشد و اكمل است كه این هم مطلب درستی است
[1].
حال این اشدیت و اكملیت مرتبه ی بعدی نسبت به مرتبه ی قبلی چگونه حاصل
می شود؟ گفتیم ممكن است كسی این طور خیال كند- كه معمولاً امروزیها این گونه
فرض می كنند- كه علت اینكه در تكامل، مرتبه ی بعد اكمل از مرتبه ی قبل است این
است كه طبیعت فعلیتی را به دست می آورد و بعد این فعلیت را رها نمی كند و باز
فعلیت دیگری به دست می آورد و آن را هم رها نمی كند و همین طور. این فعلیتها
روی یكدیگر جمع می شود و فعلیتی كه در آخر وجود دارد همه را با یكدیگر دارد؛
مثل كسی كه امروز دو تومان به دست بیاورد و خرج نكند، فردا یك تومان دیگر به
دست بیاورد و تا آخر ماه پنجاه تومان جمع كند. طبق این تحلیل، هر جا كه اشتداد
یا تكامل هست علتش این است كه فعلیت قبلی باقی می ماند و فعلیت بعدی به آن
ضمیمه می شود.
گفتیم كه این با اصل حركت قطعیه جور درنمی آید. لازمه ی اصل حركت واقعی در
طبیعت- كه هراكلیت هم به آن اشاره می كند- این است كه هیچ چیزی از ماده و
طبیعت در دو آن باقی نیست و بنابراین معنی ندارد كه فعلیتها ذخیره شود. پس چرا
اشتداد پیدا می شود؟ چنانكه گفتیم در اشتداد، مرتبه ی فعلیتی كه در این آن پیدا
می شود در همین آن معدوم می شود، ولی همیشه هر فعلیتی استعداد یك فعلیت.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 394
كاملتر را دارد. آن فعلیتی كه بعد پیدا می شود از فعلیت قبلی اكمل است نه اینكه آن
فعلیت قبلی باقی می ماند و چیزی روی آن انباشته می شود.
در اشتداد به این معنا تنقص هم فرض دارد؛ یعنی همان طور كه هر فعلیتی
می تواند حامل استعداد فعلیتی برابر خود باشد و نیز هر فعلیتی می تواند حامل
استعداد فعلیتی اشد از خود باشد، همچنین هر فعلیتی می تواند حامل استعداد
فعلیتی اضعف از خودش باشد. پس تنقص هم فرض دارد.
بنابراین، بیان آقای طباطبایی راجع به اشتداد به معنایی كه ایشان ذكر كردند
درست است ولی ما غیر از اشتداد به معنای رابطه ی میان بالقوه و بالفعل، اشتداد به
معنای رابطه ی میان دو امر بالفعل هم داریم. حركت أینی اشتداد به معنی اول را دارد
چون قوه ی هر مرتبه ای نسبت به فعلیت بعدی اضعف است ولی اشتداد به معنای دوم را
ندارد زیرا در حركت أینی هیچ فعلیتی از فعلیت دیگر اشد و اكمل نیست. باقی
می ماند دو مسئله ی مهم دیگر كه در جلسه ی بعد درباره ی آنها بحث خواهیم كرد
[2].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 395
[1] . [استاد در اینجا در مقام پاسخ به این سؤال نیستند كه آیا هر حركتی لزوماً اشتدادی به معنای دوم
است یا خیر، بلكه در صدد بیان این مطلب هستند كه حركات تكاملی در خارج وجود دارد. اندكی بعد
خواهد آمد كه هر حركتی لزوماً اشتدادی به معنای دوم نیست. ]
[2] . سؤال: اگر كسی فقط به حركت توسطی قائل شود آیا می تواند قائل به اشتداد هم بشود به همان
معنایی كه فرمودید؟ .
استاد: بله، می تواند. برخی از كسانی كه قائل به حركت توسطی بودند- البته نه مثل مرحوم آخوند-
می گفتند یك امر واحد بسیط مستمری وجود دارد كه آن حركت است، ولی «مافیه الحركه» است كه
اختلاف پیدا می كند نه خود حركت. آنها قائل به وحدت «حركت» و «ما فیه الحركه» كه نبودند. در
مافیه الحركه مانعی نداشت كه بگویند هر مرحله ی بعدی اشد از مرحله ی قبلی است. نتیجه این است كه
فعلیت مرحله ی بعدی اكمل از مرحله ی قبل است. البته آنها این را طرح نكرده اند ولی لازمه ی این قول این
است كه اشتداد را ما این طور فرض كنیم.