بسم اللّه الرحمن الرحیم.
«و ستعلم أن العلة القریبة فی كل نوع من الحركة لیست الا الطبیعة. . . »
[1].
بحث ما درباره ی فصل نوزدهم بود كه تحت عنوان «فی حكمة مشرقیة» بیان شده
است و در بعضی چاپها عنوان فصل هم ندارد و به صورت تتمه ی فصل گذشته آمده
است. به طور خلاصه مطلب فصل گذشته را یادآوری می كنیم تا مطلب این فصل
روشن بشود.
گفتیم كه حركت نیازمند به موضوع یا «ما به الحركه» است؛ موضوعی كه در تمام
احوال حركت باقی باشد. اگر ما بخواهیم حركتِ واحدی داشته باشیم باید از ابتدای
حركت تا انتهای آن یك موضوع واحدِ ثابتِ باقی وجود داشته باشد. منتها مرحوم
آخوند گفتند كه موضوع باید «بوجهٍ» ثابت باشد كه معنای كلمه ی «بوجهٍ» از مطالب
آینده روشن خواهد شد
[2]. همچنین گفته شد كه موضوع حركت باید امری.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 247
باشد
كه نه بالفعل محض باشد، نه بالقوه ی محض، بلكه باید مركب از ما بالفعل و ما بالقوه
باشد. بنابراین موضوع حركت باید جسم باشد زیرا جسم یگانه چیزی است كه
مركب از ما بالقوه و ما بالفعل است. بعد هم این بحث را مطرح كردند كه حركت
نمی تواند منوع جوهر باشد.
[1] .
اسفار ، ج 3، مرحله ی 7، فصل 19، ص 62.
[2] . [كلمه ی «بوجه» در اوایل فصل هجده آمده است: «. . . یجب ان یكون شی ء ثابت بوجه حتی یعرض له
الحركة» و توضیح مطلب در همین جلسه تحت عنوان «نظر مرحوم آخوند درباره ی موضوع حركت»
داده شده است. ]