تقسیمات قوه ی محركه چیست؟ بوعلی در اواخر مباحث حركت به تفصیل در مورد
این تقسیمات بحث كرده ولی در اینجا چنانكه گفتیم خیلی مختصر آمده است.
محرك در یك تقسیم بر دو قسم است: یا بالذات است و یا بالعرض. همچنان كه
حركتِ بالذات و حركت بالعرض داریم قهراً «محرك بالذات» و «محرك بالعرض»
هم داریم. مقصود از بالذات و بالعرض آن چیزی است كه علاوه بر فلسفه در علم
اصول هم زیاد عنوان شده است: بالذات یعنی «بلا واسطة حیثیة تقییدیة» و بالعرض
یعنی «بواسطة حیثیة تقییدیة» و به تعبیر دیگر «بواسطة فی العروض» .
این مطلب را شاید مكرر در اصول یا در فلسفه شنیده باشید كه اگر شیئی (الف)
متصف به شی ء دیگر (ج) بشود این دو گونه است: یك وقت الف از آن جهت كه الف
است متصف به جیم است، یعنی آن متصف واقعی بدون هیچ شائبه ی مجاز خود الف
است، مثل اینكه می گوییم عدد چهار زوج است. یك وقت است كه موصوف (الف)
كه به ج متصف می شود به اعتبار این است كه این موصوف با یك شی ء دیگر كه آن
ب باشد نوعی اتحاد در وجود دارد و این جیم صفت واقعی ب است، ولی به اعتبار
اینكه الف و ب اتحاد وجودی با یكدیگر دارند حكم احد المتحدین را به دیگری
سرایت داده و الف را هم به جیم متصف می كنیم
[1].
مثلاً ممكن است یك نفر، هم ملكه ی طبابت داشته باشد و هم ملكه ی فقاهت. پس در
آنِ واحد این شخص هم فقیه است هم طبیب. این شخص از آن حیث كه فقیه است
استنباط می كند و همین شخص از آن جهت كه طبیب است معالجه می كند. آیا اگر ما
در اینجا بگوییم: «الفقیه یعالج» درست است؟ بله، درست است چون این شخص هم
فقیه است هم طبیب. ولی آیا «بما أنه فقیه یعالج» یا «بما أنه طبیب یعالج» ؟ روشن است
كه «بما أنه طبیب یعالج» . پس در اینجا اتصاف فقیه به معالجه «بالعرض» است. معالجه
كه اولاً و بالذات عارض طبیب بما أنه طبیب می شود، به فقیه هم نسبت داده شده
است چون در اینجا فقیه و طبیب یك نفر هستند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 162
- در حركت هم عیناً همین طور است. یك شی ء به حركت متصف می شود و ما
حركت را به چیز دیگری به اعتبار ملابستی كه با موصوف دارد (كه گاهی اتحاد هم
نیست چون واسطه ی در عروض مراتب دارد) نسبت می دهیم. مثالی كه می زنند در
مورد جالس در كشتی است كه البته این مثال مبتنی بر نظریه ی خاصی در باب مكان
است. كشتی حركت می كند و تغییر مكان می دهد در حالی كه جالس كشتی تغییر
مكان نمی دهد چون مكان او خود كشتی است، ولی ما حركت را به جالس در كشتی
هم نسبت می دهیم و این به اعتبار نوعی ملابست است كه میان جالس كشتی و
كشتی وجود دارد. اگر می گوییم جالس كشتی «متحرك» است حركت را بالعرض به
او نسبت می دهیم. قهراً محرك- یعنی آن قوه ای كه این حركت را به وجود می آورد-
محرك كشتی است بالذات، محرك جالس كشتی است بالعرض. این یك تقسیم.
[1] . [در صفحه ی بعد خواهد آمد كه واسطه ی در عروض مراتب دارد و گاهی اتحاد در وجود در میان
نیست و تنها نوعی ملابست دركار است. ]