گفتیم از میان ده مقوله ی ارسطویی، در چهار مقوله به عقیده ی جمهور و در مقوله ی جوهر
به عقیده ی مرحوم آخوند، حركت مسلّم است. از میان پنج مقوله ی دیگر در دو مقوله ی أن
یفعل و أن ینفعل حركت نیست از باب اینكه این دو مقوله خودشان حركتند و حركت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 352
در حركت معنی ندارد. سه مقوله ی دیگر باقی می ماند: متی، جده و اضافه. البته در
مورد اضافه و جده قبلاً هم بحث كردیم.
ایشان می گویند در مقوله ی متی هم حركت واقع نمی شود چون مقوله ی متی، در
مقوله بودنش به این معنا كه ماهیت (معقول اول) باشد شك است و بلكه در واقع
مقوله نیست. برخی [برای توجیه مقوله بودن متی ] گفته اند متی عبارت است از
هیئتی كه عارض شی ء می شود از آن جهت كه در زمان واقع است.
زمان ظرف موجودات زمانی است و آنها واقع در زمان هستند ولی این تعبیرِ
بودن در زمان، تحلیلی است نه عینی مثل در اتاق بودن، كه تفصیل این بحث خواهد
آمد. حال كه این ظرفیت و مظروفیت، تحلیلی، ذهنی و اعتباری است و شی ء تنها به
اعتبار، در زمان واقع است قهراً «هیئت حاصله از نسبت شی ء به زمان» امری كاملاً
انتزاعی می شود.
فرضاً از این هم صرف نظر كنیم آیا اساساً «حركت در نسبت شی ء به زمان» معنی
دارد یا معنی ندارد؟ این هم معنی ندارد زیرا چنانكه در آینده خواهیم گفت زمان و
حركت یك چیز است. اگر مقدار حركت را مبهم در نظر نگیریم و متعین در نظر
بگیریم، می شود زمان. هر چیزی كه متحرك است زمانی است و هر چیزی كه زمانی
است متحرك است. اگر چیزی زمانی باشد، محال است كه متحرك نباشد
[1]. حال
كه حركت و زمان یك چیز است چون حركت در حركت معنی ندارد حركت در
زمان هم معنی ندارد و بنابراین «حركت در نسبت شی ء با زمان» هم معنی ندارد.
سراغ مقوله ی «جده» می رویم. مقوله بودن جده هم محل بحث است. به هرحال
این طور گفته اند كه جده عبارت است از «هیئت احاطه ی شی ء محیط بر محاط» مثل
تقمّص و تعمّم. وقتی انسان پیراهنی می پوشد، آن هیئتی را كه از احاطه ی این لباس
برای او پیدا می شود جده می نامند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 353
جده هم امری است مثل مقوله ی اضافه، یعنی اصالت ندارد. در خود اضافه حركت
نیست زیرا اضافه در متحرك بودن تابع طرفین خود است. اگر در طرفین اضافه
حركت باشد، در اضافه هم حركت هست و اگر در طرفین آن حركت نباشد، در
اضافه هم حركت نیست. در مقوله ی جده یا مِلك اگر در طرفین حركت باشد در این
مقوله هم حركت هست. پس مقوله ی جده به این دلیل كه اصالت ندارد حركت ندارد.
در اینجا بحث اینكه حركت در چه مقوله ای تحقق پیدا می كند و در چه مقوله ای
تحقق پیدا نمی كند پایان می پذیرد.
[1] . به عدد حركات عالم زمان وجود دارد، منتها ما یك حركت از حركات عالم را به عنوان معیار و
مقیاس سنجش سایر حركات در نظر می گیریم و زمان را از آن انتزاع می كنیم. این زمانِ اصطلاحی
است. مدت زمان حركت زمین به دور خود را به بیست و چهار قسمت تقسیم می كنیم و هر قسمت را
ساعت می نامیم و آن را به دقایق و ثانیه ها تقسیم می كنیم. همچنین مدت زمان حركت زمین به دور
خورشید را یك سال و مدت زمان حركت ماه به دور خورشید را ماه اعتبار می كنیم و حركات دیگر را
با این مقیاسها می سنجیم.