در اینجا فقط یك نكته عرض می كنیم و آن این است كه شاید بیان آقای طباطبایی
در اینجا تمام نباشد. اگر یادتان باشد ما در بحث از فصل هجدهم گفتیم كه حكما
راجع به اینكه چرا هر حركتی نیازمند به موضوع است بیان واضحی نكرده اند ولی
سه وجه می توان برای آن ذكر كرد
[1].
یك وجه كه وجه بعیدی است این است كه حركت، عرضی است از اعراض، و
عرض موضوع می خواهد؛ پس حركت موضوع می خواهد. گفتیم نظر مرحوم آخوند
به این وجه نیست.
وجه دوم این است كه حركت از آن نظر كه در مقولاتی صورت می گیرد كه
نیازمند به موضوعند و ما فیه الحركه موضوع می خواهد و حركت با مقوله در وجود
اتحاد دارد نیازمند به موضوع است. اگر این طور باشد، حركت در جوهر دیگر
موضوع نمی خواهد. بیان آقای طباطبایی ناظر به این وجه است.
گفتیم ممكن است وجه دیگری در كار باشد و آن این است كه حركت از آن
جهت نیازمند به موضوع است كه «كمال اول» است. حركت هرجا هست خودش
قابل می خواهد. حركت كمال اول است؛ فعلیتی است كه این فعلیت به قابلی نیاز
دارد كه این قابل، نفس حركت را قبول می كند. به تعبیر دیگر حركت خودش حادث
است و بلكه عین حدوث است و «كل حادث مسبوق بقوة و مادة تحملها» . هر حادثی
نیازمند به استعداد قبلی و نیز ماده ای است كه حامل آن استعداد باشد. پس نیاز به
موضوع نه از این جهت است كه حركت در عرض صورت می گیرد و عرض نیازمند
به موضوع است بلكه از این جهت است كه حركت امری حادث و بلكه عین حدوث
است و هر حادثی نیازمند به ماده ی قبلی و محلی است كه در آن حادث شود. این
موضوع غیر از موضوعی است كه در باب عرض مطرح است. موضوع در باب جوهر
و عرض به معنای «محل مستغنی» است ولی موضوعی كه در اینجا می گوییم به
معنای «قابل» است و قابل امری است كه مركب از ما بالقوه و ما بالفعل است.
بنابراین حركت در جوهر هم نیازمند به موضوع است چون فرض این است كه
حركت، حادث و بلكه عین حدوث است. به اعتبار مقوله یعنی جوهر می گوییم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 418
حادث و به اعتبار خود حركت می گوییم عین حدوث. از آن جهت كه این جوهر
دائماً در حال حدوث است و هر حدوثی باید در ماده ای صورت بگیرد حركت
نیازمند به موضوع یعنی نیازمند به ماده و قابل است.
بدین ترتیب بیان مرحوم آخوند در اینجا سر و صورتی پیدا می كند كه چرا
ایشان تلاش می كند كه اثبات كند كه ما در حركت در جوهر هم، موضوعی داریم و
موضوع عبارت است از «هیولی مع صورةٍ مّا» ؛ ایشان در اینجا می خواهد ماده را
درست كند. پس موضوع در باب حركت یعنی «ماده ی قابل» كه غیر از موضوع در
باب عرض است.
حال باید ببینیم كه این بیان مرحوم آخوند كه می گوید موضوع در حركت
جوهری «هیولی مع صورةٍ مّا» است با بیان دیگر ایشان كه می گوید در حركت
جوهری فاعل و قابل یكی هستند تخالف دارد یا نه. اگر تخالفی بین ایندو نبینیم،
تخالف میان ایندو و میان دو بیان دیگر كه می گوید موضوع ماهیت است و یا امر
مفارق حافظ وحدت است به سهولت رفع می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 419
[1] . [استاد در جلسه ی بعد وجه چهارمی هم اضافه می كنند. ]