بعد مرحوم آخوند می گوید كه از اینجا چند نتیجه ی دیگر می توان گرفت كه بعضی از
این نتایج را دیگران هم گرفته اند ولی نه از این راه. یكی از نتایج این است كه بعد از
اینكه گفتیم حركت به قوه و فعل تحلیل می شود، در واقع همه ی قوه ها به قوه ی محض
منتهی می شود، همچنان كه همه ی فعلیتها به فعلیت محض منتهی می شود.
این نظریه به افكار ارسطو نزدیك است و بلكه همراه با اصلاحی، همان است. در
فلسفه ی ارسطو و مخصوصاً در فلسفه ی مرحوم آخوند هستی با فعل و قوه توجیه
می شود ولی فعل و قوه به یك معنای اعم كه اوسع از فعل و قوه ای است كه در طبیعت
است. هستی در درجات خود از فعلیت محض كه هیچ قوه ای در او نیست شروع
می شود و در مراتب متوسط می رسد به موجوداتی كه بین قوه و فعلیت هستند و در
نازلترین مرتبه ی خود، به موجودی كه قوه و استعداد محض و فاقد هر گونه فعلیت و
اضعف مراتب وجود است منتهی می شود. هیولی با اینكه جوهر است اضعف مراتب
وجود است و حتی از اعراض هم وجودش ضعیفتر است و این مانعی ندارد.
بنابراین وجود دو طرف دارد و گاهی اینچنین تعبیر می كنند كه وجود دو حاشیه
دارد. یك طرف، فعلیت محض است و طرف دیگر قابلیت محض. این بدان جهت
است كه حركت امری بین قوه و فعلیت و نیازمند به فاعل و قابل است. فعلیت
حركت مستند به امری بالفعل است كه آن امر بالفعل، مستند به امری بالفعل تر از
خودش است تا می رسد به فعلیت محض. قوه ی حركت هم مستند به یك امر قابلی
است كه بالقوه است و منتهی می شود به قوه ی محض كه همان هیولای اولی است.
از همین جا می توان برهان معروفی را كه در باب تركب جسم به آن استناد می كنند
كشف كرد. می دانید كه در باب حقیقت جسم حكما به نظریه ی ذیمقراطیس و نظریه ی
متكلمین قائل نیستند و جسم را ذی اجزاء نمی دانند بلكه آن را یك متصل واحد
می دانند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 121
- در مورد اینكه آیا جسم مركب است از ماده و صورت و یا فقط صورت محض
است كه همان صورت جسمیه باشد میان حكما اختلاف است. شیخ اشراق قائل به
نظر دوم است. دو برهان بر این مطلب كه جسم مركب از ماده و صورت است اقامه
شده است، یكی برهان معروف «فصل و وصل» و دیگری برهان «قوه و فعل» . برهان
قوه و فعل این است كه می گویند جسم از حیثی بالقوه است و از حیثی بالفعل و این
دو حیثیت نمی تواند یكی باشد. پس جسم در ذات خودش دارای دو منبع است:
یك منبع، منبع قوه كه همان هیولای اولی است و دیگر منبع فعلیت كه همان صورت
جسمیه است. این یك بحث دامنه داری است كه مرحوم آخوند در جلد دوم
اسفار
(چاپ قدیم) به تفصیل درباره ی آن بحث كرده است و در اینجا فقط اشاره ای می كند.