در فصل بعد هم گفته خواهد شد كه «شر» عبارت است از عدم چیزی كه شأنیت و
قوه ی آن وجود دارد ولی فعلیتش وجود ندارد. مثلاً ما جهل را شر می گوییم. جهل از
آن جهت شر است كه قوه و استعداد و امكان علم در یك جا هست ولی فعلیت علم
در آنجا نیست. اگر استعداد علم بود و تبدیل به فعلیت شده بود دیگر جهل نبود، پس
شر هم نبود. همچنین اگر فعلیت علم نبود و استعداد علم هم نمی بود باز هم شر نبود.
این دیوار جاهل است، ولی عالم نبودن دیوار شر نیست، چون امكان عالم شدن
برای دیوار وجود ندارد. شما وقتی در یك جامعه ی انسانی ببینید كه انسانهایی جاهل
مانده اند، آن را شر و بدبختی تلقی می كنید ولی این امر را كه گوسفندان یك گله
جاهل مانده اند شر حساب نمی كنید، چون در آنها امكان عالم شدن نیست. پس
جهل از آن جهت شر است كه نبودِ علم است با امكان بودِ علم، كه ایندو مقوم شریت
است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 222