نوع دیگر شرور، شروری است كه به اصطلاح از «وجود بالقیاس» پیدا می شود، مثل
آنجا كه یك امر وجودی به سبب تزاحمهایی كه در عالم طبیعت وجود دارد منشأ
عدم دیگری می شود و ما آن امر وجودی را «شر» می نامیم. مثلاً می گوییم تگرگ شر
است، زیرا محصولات كشاورزی و گلها و درختها را از بین می برد. آیا اگر در عالم
ما امكان استعدادی وجود نمی داشت و هیچ چیزی در هیچ چیزی اثر نمی گذاشت،
باز هم تگرگ شر می بود؟ اگر استعداد، وجود نداشت، با آمدن تگرگ هیچ
شكوفه ای از بین نمی رفت و مثل آن بود كه تگرگ روی سنگها فرود آمده باشد. اگر
در عالم، استعداد پذیرندگی نمی بود، وجود هیچ چیزی برای هیچ چیزی شر
نمی بود، چون هیچ چیزی در هیچ چیز دیگری اثر نمی گذاشت. پس شر از امكان
برمی خیزد و فعلیتها از آن جهت كه فعلیت اند خیر محض هستند. شر از عدم
برمی خیزد و عدمها تا پای امكان در میان نباشد، نیستند.
البته نمی خواهیم بگوییم امكانها شرّ مطلقند. در این دنیا خیرات هم از امكان
استعدادی بر می خیزد ولی امكان استعدادی و ماده و هیولی كه به قول این آقایان
باب خیرات را در این عالم فتح می كند ملازم با امكان شرور هم هست. پس امكان
همان طور كه باب خیر را باز می كند، باب شر را هم باز می كند.
به هر حال فعلیت تقدم بالشرف بر قوه دارد. البته در اینجا ممكن است ایرادی
مطرح شود كه مرحوم آخوند تحت عنوان «وهمٌ و اندفاعٌ» متعرض آن می شوند كه
بحث خوبی هم هست
[1].
[1] . [این بحث در دو صفحه بعد می آید. ]